zibaweb.com  زیبا وب ،سایت مفید برای مدیران ومعلمان ایرانی

 

تجربیات مثبت شغل معلمی ،برای معلمان ، مدیران و کلیه همکاران ومسئولان آموزش وپرورش

(  معلمان نوآور ، خلاق ودلسوز  )

 عبارات زیر را بارها در اینترنت جستجو کردیم و تقریبا عین آن در وبلاگ های معلمان ،وبلاگ های مدیران و سایتهای آموزش و پرورش یافت نشد، برآن شدیم تا مرتبط با موضوعات زیر ،مطالب مفید و هرچند کوتاه را در سایت بیاوریم تا سایر معلمان ، مدیران ، برنامه ریزان آموزشی ،معاونین ادارات و کارکنان آموزش وپرورش از آنان استفاده کرده و به نوشتن در باب موضوعات داغ و مورد نیاز جامعه فرهنگی ترغیب شوند ضمنا" دریافتیم مطالب شفاف ، خلاصه و مورد استفاده این دسته از همکاران در سایتهای اینترنتی و وبلاگها کم است و اگر باشد ربطی به موضوع سرچ شده ندارد به عنوان مثال باحدود 4 ساعت سرچ در مورد این موضوع " چگونه جلسات شورای معلمان را پربار کنیم؟" حتی 1 صفحه در دنیای بزرگ اینترنت به زبان فارسی نیافتیم که بدون مقدمات اضافه و دوری ازدهان پرکن بودن برود سراغ اصل مطلب  و خواننده بدون مشکل استفاده نماید !! :

لیست مشکلات کارمندان آموزش و پرورش، مشکلات آموزشی مدارس چیست؟،مشکلات تربیتی آموزشگاه ها چگونه بوجود می آید،روشهایی برای ایجاد انگیزه در دانش آموز،راههایی برای ایجاد انگیزه در معلمان ،تجربیات مثبت مدیران مدارس ایران،تجربیات خلاق مدارس راهنمایی و دبیرستان،موفقیتهای مدیران مدارس ایران،چه روش هایی برای ترغیب دانش آموزان به درس وجود دارد، پیشنهادات جدید معلمان برای بالا بردن سطح آموزشی،روش های پیشگیری از معضلات اخلاقی دانش آموزان،مشاوران در مدرسه چه نقشی دارند ، نکاتی در مورد جلسات انجمن اولیا و مربیان، پیشنهاداتی برای مفید بودن جسله شورای معلمان، چگونه جلسه شورای دبیران را فعال کنیم، علل عدم تمایل همکاران برای شرکت در جلسه شورای دبیران، عوامل فعال کردن جلسه شورای آموزگاران مدارس ابتدایی چیست، عوامل جلب مشارکت های مردمی مدارس،علل عدم شرکت والدین در جلسات انجمن اولیای مدارس ، نمونه هایی ازنوآوری مدارس ایران ،در مدارس ایران چه ابتکاراتی انجام شده است،روش های کلاسداری جدید برای معلمان و دبیران، چگونه از دانش آموز درس بپرسیم؟،ابتکارات جلسات انجمن اولیا ی مدارس کشور،چه نوع مشکلات آموزشی در مدارس ایران وجود دارد ،عوامل موفقیت مدارس ما کدامند، دلایل موفقیت معلمان، چگونه یک مدیر مدرسه موفق می شود، راههای موفقیت ناظم مدرسه چیست،نقش معاون مدرسه در اداره مدرسه ،مشکلات مربیان پرورشی چیست،مشکلات فرهنگیان ایران،بررسی عوامل نارضایتی معلمان ایرانی،چرا دبیران مدارس رضایت شغلی ندارند،بررسی عوامل موفقیت معلمان خلاق،نکاتی برای معاونت پرورشی، تجربیاتی برای معاونت آموزشی اداره،نحوه برخورد رییس اداره با کارمندان،چه عواملی معلمان را دلسرد می کند ، چرا مدیران مدارس به کار خود علاقه ندارند، چرا معاون آموزشگاه وظایف خود را انجام نمی دهد،نقش مشاوران در مدارس چیست،طرح روانشناس مدرسه چیست،چگونه در حرفه معلمی پیشرفت کنیم، به چه طریقی می توان مدیرموفقی شد،مدیریت آموزشی چیست، مقاله ای در مورد مدیران مدارس ، مقالاتی در باره مدارس ابتدایی و راهنمایی ،معلمان بی تجربه ، عوامل عدم موفقیت مدیران مدارس ایران،نکاتی در باره کارشناسی های ادارات آموزش و پرورش،آیا هنرستان های کار دانش موفق هستند؟، نحوه نظارت بر کار معلمان در مدارس ایران،تفاوت کنترل و نظارت در مدیریت آموزشگاهی،عوامل دلسردی معلمان،عوامل دلسردی مدیران دبیرستان ، دانش آموزان دبیرستان دختران ، دبیرستانهای پسرانه ایران چگونه فعالیت می کنند؟، چرا معلم موفق نمی شود،چرا مدیر مدرسه موفق نمی شود،چه عواملی کلاس را جذاب می کند،چگونه یک کلاس جذاب داشته باشیم،دلایل جذاب بودن مدرسه،چگونه مدرسه ای جذاب داشته باشیم،الگوهای تدریس جدید چیست، روشهای تدریس مفید برای مدارس،روشهای تدریس نو،آموزش شیوه های تدریس معلمان،تجربیاتی برای مدیران مدارس، نقش دفترداران مدرسه ،نقش اولیا در اداره مدرسه، چرا اولیا با مدرسه همکاری نمی کنند،راههای افزایش همکاری اولیا با مدرسه،عوامل ناامید کننده در مدارس،وزارت آموزش وپرورش،سازمان آموزش وپرورش استان،مدیریت اداره آموزش و پرورش شهرستان،مقالاتی برای مدیران مدارس،مقالاتی برای معاونین مدرسه،تجربیاتی برای معاونت پرورشی اداره،وظایف معاونت آموزشی سازمان،نقش مدیر کل آموزش وپرورش در نوآوری مدارس،معلمان نوآور چه کاریهایی انجام می دهند، نقش محبت در اداره مدرسه،احترام به دانش آموز چه فوایدی دارد،مدیریت رابطه انسانی چیست،مدیریت وظیفه مدار در آموزش وپرورش،روش های نوین مدیریت مدارس،شیوه های جدید مدیریت آموزشی،خاطراتی ازمعلمان خلاق،استفاده از کتابخانه مدارس،نقش مطالعه وخرید روزنامه در مدارس ایران،خبرهایی از دبیرستان های ایران، نقش معلمان شاد وخنده رو،استفاده از موزیک برای شادی و نشاط مدارس،چرا مدارس ما شاد نیستند،عوامل کسل کنندگی کلاس چیست،دلایل خسته کننده بودن معلم و کلاس چیست،خستگی دانش آموزان در کلاس به چه عوملی بستگی دارد، چه کار کنیم تا کلاس خسته کننده نداشته باشیم، نقش جایزه درتلاش دانش آموزان مدرسه،تنبیه بدنی درمدارس،نقش تشویق در مدرسه، مطالعات اجتماعی سال اول ،دبیران جامعه شناسی دبیرستان،دانش آموزان دختر دبیرستان،روحیات دانش آموزان،چگونه یک مدرسه را اداره کنیم؟، نقش تشویق کتبی معلمان مدارس،مشکلات مدارس راهنمایی چیست،چه مشکلاتی در دبیرستانهای دخترانه وجود دارد، کارشناسی تربیت بدنی ادارات آموزش و پرورش و نقش آنها،دلایل فعال بودن مربی ورزش مدرسه،چرا کتابخانه آموزشگاه فعال نیست، عوامل محافظه کاری معلمان و مدریان مدارس، صورتجلسات شورای معلمان،صورتجلسه شورای دبیران،موارد مهم جلسات شورای معلمان،چرا شورای آموزگاران مدرسه فعال نیست؟،استفاده مطلوب از زنگ ورزش مدارس،عوامل استرس زا در مدرسه،چه عواملی باعث اضطراب دانش آموزان می شود،چرا در مدرسه مضطربیم،عوامل خسته بودن دانش آموزان مدرسه،افسردگی دانش آموزان مدرسه چیست،تاثیر منفی نمره کلاسی ودفتر نمره، چرامدرسه دانش آموز را مضطرب نی کند،نقش معلم در ایجاد اضطراب دانش آموز،عوامل افسردگی معلمان چیست،راههای غلبه بر افسردگی دانش آموزان،روش های غلبه بر اضطراب مدرسه،زنگ تفریح آموزشگاه وخطرات آن، شرکت درجلسات تبادل تجربه،فوایدبازدید از مدارس شهرهای مختلف،مضرات شغل معلمی چیست، مشکلات شغل معلمی ، نقش آزمایشگاه مدرسه در آموزشی درس علوم،نقش کارگاه مدرسه در درس حرفه و فن،نکته هایی برای پربار کردن جلسات شورای معلمان،شیوه برخورد با دانش آموزان ضعیف ، برخورد با دانش آموزان متخلف ،همراه داشتن وسایل غیر مجاز در مدرسه،نقش حقوق معلمان در انجام کار،بررسی عوامل نارضایتی معلمان از شغل خود،دلایک کم کاری و عدم توجه به وظایف معلمان،نقش مدارس ابتدایی در کاهش اضطراب دانش آموزان،چرا والدین می ترسند،تئوری نیاز به موفقیت مک کله لند چیست،عوامل تنبیه بدنی در مدرسه چیست،چرا من معلم موفقی نیستم؟،مدیر فعال مدرسه چه ویژگیهایی دارد، ویژگیهای معلم موفق چیست،عوامل موفقیت مربی پرورشی مدرسه چیست؟،نقش ناظم در اداره بهینه آموزشگاه،مقابله با تقلب دانش آموزان،چرا دانش آموز تقلب می کند،چرا دانش آموزان اموال مدرسه را تخریب می کنند،دلایل تخریب اموال مدرسه توسط دانش آموزان،عوامل بدبینی مدیران ومعلمان مدارس،آثار منفی حفظ کردن مطالب توسط دانش آموزان،روشهای تدریس کهنه معلمان،نقش سرود در شادابی مدارس،نقش موزیکهای شاد در آرامش دانش آموزان،نقش معلمان در فعالیتهای سیاسی،چگونه زنگ تفریح در مدرسه را اداره کنیم،برگزاری مراسم آغازین مدرسه،نقش دانش آموز در اداره مدرسه، فواید پرسش های گروهی در کلاس،وجدان کاری معلمین ایرانی،عوامل اثر بخشی مدیران مدارس،معلمان اثر بخش چه ویژگیهایی دارند، معلمان زود رنج و عصبانی،عوامل ترک تحصیل دانش آموزان،اثرات منفی دفتر نمره کلاسی و دفتر انضیاطی مدرسه،اعتراضات والدین به مدرسه،دانش آموزان موتورسوار ،چگونه بادانش آموزان پرخاشگر برخورد کنیم،راههای تقویت انتقاد پذیری مدیران،انتقاد پذیری معلمان،چرا دبیران انتقادپذیر نیستند؟، نقش شورای دانش آموزی مدارس در اداره مدرسه،فواید شورای دانش آموزی آموزشگاه،ویژگیهای مدیران مستبد مدارس،نحوه برخورد با دانش آموزان معلول در مدارس، علل وعوامل خودکشی دانش آموزان مدارس ایران،آوردن خوراکی به مدرسه،نقش شرکت تعاونی آموزشگاه،شیوه های کلاسداری جدید،روش های تدریس مدارس خارجی،شویه های اداره مدارس در کشورهای خارجی، آثار منفی وجود نیروهای مازاد آموزش وپرورش درمدرسه،روش های آموزش بهداشت در مدارس،نقش گروههای آموزشی در بهبود فعالیتهای آموزشی مدارس،نقش مشاوران تربیتی مدارس در کیفیت آموزش،احساس خود کم بینی معلمان،دانش جویان مراکز تربیت معلم،تجربیات مفید برای دانش جویان رشته های دبیری دانشگاهها،مقالاتی برای مدیران مدارس و دانشجویان تربیت معلم،انتقال تجربیات به دانش جویان کارورز معلمی،مربیان و معلمان مبتدی چه چیزیهایی بدانند ؟،امکانات رفاهی و تفریحی معلمان ایران،مضرات روش تدریس سخنرانی چیست،آثار دوره های ضمن خدمت فرهنگیان،ضرورت باز آموزی معلمان و مدیران در ایران، عوامل عدم رغبت به شغل مدیر مدرسه،چرا مدیران مدارس به کار خود علاقه و رغبت ندارند؟،فواید حذف نمره از مدارس کشور،چالش های آموزش و پرورش ایران،چرا معلمان خلاق در ایران رشد نمی کنند،دلایل محافظه کاری مدیران مدارس ایران چیست،چرا من معلم موفقی نیستم،چرا دانش آموزان به کلاس من علاقه نشان نمی دهند ،مضرات پرسش مکرر از دانش آموزان،چگونه از دانش آموز درس برسیم،مشکلات امتحان در کلاس چیست،چگونه ارزشیابی کنیم،نیاز آموزشی معلمان ایران،درس مطالعات اجتماعی سال اول دبیرستان،تجربیات مربیان پرورشی مدارس،تجربیان مفید مدیران مدارس ایران،عوامل عدم اعتماد به نفس دانش آموزان،چرا دانش آموزان از مدرسه می ترسند،تجربیاتی برای والدین دانش آموزان، چگونه استرس را در کلاس و مدرسه کم کنیم،دانش آموزان مدارس ابتدایی ایران،نقش اعتراضات والدین به مدرسه ،عوامل عدم همکاری والدین با آموزشگاه،چگونه با فرزند ترسو برخورد کنیم،مشکل گرایش به مواد مخدر در دانش آموزان مدارس،اعتیاد دانش آموزان وراهکارهای مقابله با آن،مشکلات پرسش پای تخته از دانش آموزان،وبلاگ معلمان،وبلاگهای آموزشی مدارس،آدرس سایتهای آموزشی و تربیتی،آدرس سایتهای دبیران آموزش و پرورش،عوامل پیشرفت کار معلمان،عوامل پیشرفت کار مدیران مدارس،چگونه مدیر موفقی باشیم،تجربیات مدیران موفق مدارس،وظایف مدیران دبیرستان،وظایف روانشناس مدرسه،دبیران علوم تجربی ، مشکلات دبیران حرفه وفن مدارس ،دبیران مطالعات اجتماعی دبیرستان،دلایل عدم همکاری معلمان با مدیر آموزشگاه، دلایل مخالفت همکاران با مدیر،پیشنهاداتی برای معلمان تازه کار؛ راهکارهایی برای دبیران تازه کار دبیرستان،استفاده از تجربیات سایر معلمان،آثار منفی عدم نظارت کارشناسان آموزشی بر مدارس،مشکلات تعدد بخشنامه ها و مشغله های مدیر ، چرا وقت مدیر مدرسه کم است؟teacher,teaching,school,management,manager,director,method,peculiar,give lessons,education,training,primary school,middle school 

 

تجربیات مثبت شغل معلمی ،برای معلمان ، مدیران و کلیه همکاران ومسئولان آموزش وپرورش

( معلمان نوآور ، خلاق ودلسوز  )

حمید رضا ترکمندی Hamid Reza Torkamandy کارشناس ارشد مدیریت آموزشی

110 تجربه مفید و خاطرات تلخ وشیرین،  نوآوری،فعالیت وعلاقه به شغل!

 اگر معلم به کار خود ایمان نداشته باشد  حقوق دانش آموزان را ضایع کرده است حال به هر دلیلی اگر انگیزه یا علاقه وی از حرفه شریف معلمی کم شده ، باید به فکر چاره ای باشد  تا مبادا ساعات گرانبهای کلاس درس وی مفید واقع نشود و خود نیز مجبور به تحمل محیط پراسترس وغیر جذاب و خسته کننده بوده که در آتی موجب فرسودگی و پیری زودهنگام وی می شود. موارد زیر تجربه هایی از 22 سال سابقه تدریس  و فعالیت در مدارس ابتدایی ، راهنمایی ، دبیرستان و مراکز آموزش عالی است :  www.zibaweb.com

     هنوز صدای  ناامید کننده ؛ یاس آور و خشمناک و با طعنه برخی معلمان و  معاون و مدیر مدرسه  در جلسات شورای معلمان ، دفتر مدرسه و سالن و حیاط آموزشگاه توی گوشم هست که با عباراتی ناامید کننده ، توذوقی ، کنایه و طعنه و سرزنش ، مانع خلاقیت معلمان جوان یا فعال و نوآور و نیز منحرف کننده از آموزش فعال و ایفای نقش معلمی  وی می شوند و بدین ترتیب خود را طبق احادیث شریف معصومین ع مدیون مردم کرده و حق الناس را برای خود ایجاد می کنند ...و این صداها و اعتراضات و یا توصیه های به ظاهر دوستانه ، باعث آزردگی خاطر معلمان یا مدیران وهمکاران دلسوز و تلاشگر و مانع از انجام درست وظایف آنان می شوند . انگار این دسته "آیه یاس خوان" حقوقی از دولت دریافت نمی کنند  و فقط مسئول ناامید کردن آندسته همکاران دلسوز فرهنگی هستند  که می خواهند پولی را که به عنوان حقوق دریافت می کنند حلال و پاک باشد  و به اصطلاح نان حرام ناشی از کم کاری و بی توجهی به وظایف خود را  به منزل نبرند ! شاید اینها افسردگی دارند و دیگر دنیا را به پایان رسیده فرض می کنند و حتی فاتحه فعالیتهای آموزشی را هم خوانده اند ، و یا بدبین هستند وهمه را با عینک بدبینی نگاه می کنند  و یا حسود هستند و راحت طلب که نکند فعالیت های نوآورانه دیگر معلمین باعث پیشرفت آنان شود و برای کم کاران مزاحمتی ایجاد نماید و زیر سوال بروند !

     همه دسته ها و گروههای اداری و همکار و غیره به نوعی به من تذکر داده بودند و بازخواست و سرزنش کردند از کارمندان وزارتخانه گرفته تا خدمتگزار مدرسه و والدین دانش آموزان از روزنامه ها گرفته تا وبلاگ و سایتهای اینترنتی ! ولی  بید نبودم که با هر بادی بلرزم ، من کارم را دوست دارم ، معلمی و فعالیت های آموزشی بسیار عزیز است ،شاید هر معلم دلسوزیک قدم به بهشت موعود نزدیکتر شده باشد ، رستگاری و عاقبت به خیری و خوشبختی از برکات معلمی است ، این را حس می کنم

    جملات و عباراتی را که از این سالهای خدمت در آموزش و پرورش در قالب مربی پرورشی ، دبیر ، مسئول واحد ،کارشناس ،مدرس و غیره به یاد دارم ذکر می شود ، قضاوت با خوانندگان محترم ، بدیهی است قصد کنایه به هیچ مسئولی در این نوشته لحاظ نشده و صرفا" برای توجه همکاران فعال و نوآور و دلسوز  آورده شده است و قصد کوبیدن دسته ای خاص مانند مدیر ، ناظم ، مربی پرورشی و دبیر و غیره را ندارم و کسی که روشن بین باشد نباید  اینها را به خود نسبت دهد  و تازه موارد زیر مربوط به دوره خاصی از  وزیر آموزش وپرورش ، مدیر کل آموزش و پرورش ، رییس آموزش و پرورش شهرستان ومسئول دایره خاصی نیست چرا که در 22 سال خدمت تعداد زیادی از این عزیزان به خدمت اشتغال داشته ونیز روی سخن با همه افراد اعم از مدیر مدرسه ، معاون ومربی تربیتی و معلم  خاصی نیست  در هرسال ممکن بود برای 1 نفر  پیش بیاید و فکر می کنم بهترین راه طرح برخی طرز فکرهای کهنه و منسوخ شده در معلمی و مدیریت که شاید مربوط به دوران مکتب و میزرا بوده ولی هم اکنون نیز در برخی مدارس ایران به چشم می خورد ، به همین قلم ها و روش ها باشد . بیشتر از همه فضای کلی آموزش وپرورش کشور مد نظر است که مسلما" تحولات فرهنگی به سرعت و دریک زمان مشخص انجام نمی شود .و خوشبختانه در طی خدمت درمدارس استانها وشهرستانها و روستاها ی مختلف ایران هیچ گاه دارای توبیخ توسط مسئولین مافوق نبوده ام ولی با مشکلات زیاد تا کنون توانسته ام خلاقیت و تحقیق و نوآوری داشته باشم و تا حدی در فعالیتهای آموزشی موثر باشم .و گواه این مفید بودن را صدها پزشک ، مهندس ، کارشناس،تاجر و یا کاسب و کارمند محترم به عنوان دانش آموزان و دانشجویان دیروزی بنده و نیروهای فعال کنونی به من منتقل می کنند . و امید دارم در خانواده میلیونی آموزش و پرورش حتی موارد انگشت شمار از نمونه های ذکر شده  وجود نداشته باشد ، ما موظفیم شیوه های جدید را به کار بندیم ، هر معلم ، مدیر و فرهنگی دلسوز ، بهتر از هر کس دیگری می داند که شرایط جامعه خیلی تغییر کرده است و نیاز به  روزآوری اطلاعات خود ، شیوه های نوین تدریس ، راههای جذاب کردن مدرسه ، پیشگیری زیرکانه از آلودگی ها ی اجتماعی ،توجه به نوآوری ، توجه بیش از پیش به معنویات ،استفاده عملی بیشتر از احادیث گرانبها ، روش های قرآنی ، استفاده از محبت و احترام در اداره مدرسه ،ترویج مجدد احترام متقابل دانش آموز و معلم و کادر مدیریت آموزشگاه و غیره وجود دارد ...

تذکر مهم: استفاده از مطالب زیر فقط با درج نام نویسنده و آدرس سایت و بدون هر گونه تغییر ودستکاری امکان پذیر است.

1-   مدیر (در20 سال پیش)مثلا" با سابقه : آقای معلم شما هنوز بی تجربه هستید ، تازه چند سال آینده خواهی دانست چه خبر است !خیلی خودت را به رنج و زحمت نیانداز !برای چه کسی اینقدر زحمت می کشی ؟ ما هم قبلا" مثل تو بودیم !

2-   همکاران مد(در21 سال پیش)رسه : همکار جوان  ، هنوز اول راه هستی ،باید سختی های زیادی بکشی تا از این طرز فکر های به اصطلاح تازه دست برداری ! درست را بده و برو به چیزی که به شما مربوط نیست ، کاری نداشته باش.

3-   بالاخره می فهمی که زحمت و فعالیت  بیش از حد فایده ندارد ،دانش آموزان سر به هوا هستند،دیگر علاقه ای به درس و کلاس ندارند!

4-   تو باید مانند دیگران و در حد آنها کار کنی ،نشنیدی که "همرنگ جماعت شو" تو حتی این اصل ساده را نمی دانی ؟ کاری نکن که توی سرت بزنند .

5-    (21 سال پیش)زیاد زحمت نکش ،کسی "ازمسئولین" قدر تلاش و کار تو را نخواهد دانست و تشکر نخواهد کرد!مگر کسی خواهد بود که بگوید دستت درد نکند ؟

6-    (18 سال پیش)تذکر کادر مدیریت مدرسه و سایر دبیران :  شما دانش آموزان را پرتوقع و پر رو  بار آورده ای !آنها نباید اظهار نظر کنند ، فردا خودمان را هم از مدرسه بیرون خواهند کرد پرورش روحیه نقادی دانش آموز ، چه صیغه ای است ؟

7-   مدیر و معاون مدرسه : "جنب و جوش و سر وصدای دانش آموزان کلاس شما باعث مزاحمت برای مدرسه و اعتراض معلمان شده ، کلاس باید کاملا" ساکت و با انضباط باشد! دانش آموز باید از دبیر حساب ببرد.

8-   معاون : اگر با دانش آموز دوستانه رفتار کنی از شما سوءاستفاده می کنند و سوار سرتان میشوند، نباید به دانش آموز جماعت محل گذاشت ، دوستی و رفاقت در مدرسه معنی ندارد!

9-   همکاران در دفتر : آقای دبیر چرا بیخودی به خودت زحمت می دهی ؟ درس برای دانش آموز چه فایده ای دارد مگر لیسانس و فوق لیسانس بیکار در مملکت کم داریم ؟ به چه امیدی درس بخوانند ؟حتی لیسانس را هم به کارگری قبول نمی کنند!

10-  معلمان :مربی پرورشی محترم چرا دانش آموزان را در حیاط و سالن مدرسه دور خودت جمع می کنی ؟ 4 روز دیگر ما نمی توانیم از حیاط رد شویم !می ریزند روی سرمان !

11-  معاون مدرسه : آقای معلم جوان ! بت گفته باشم اگر هنگام رفتن به کتابخانه شهر ، به یک دانش آموز آسیب برسد باید تا ابد توی زندان آب خنک بخوری ، ما مسئولیتی قبول نمی کنیم میگم دانش آموزان را نبری بیرون مدرسه به نفعته ! مجوز مدیر و اداره در مقابل حوادث کشکه!

12-  ما به عنوان مدیر و معاون مدرسه مسئولیت کارهای شما را به عهده نمی گیریم ، چرا قول بازدید از کارخانه فلان را به دانش آموزان داده ای ؟ دست بردار از این کارها! با کدام پول ماشین کرایه کنیم ؟

13-  مدیر:بی خیال شو مگر نمی دانید ما که بودجه ای جهت خرید روزنامه برای مدرسه نداریم ، می خواهی از جیب خودم بدهم ؟اصلا" روزنامه چه فایده ای برای دانش آموز دارد ؟ خیلی زرنگ باشد کتاب خودش را می خواند !

14-  ناظم : آقای معلم دلسوز ، به شما گفته باشم که مسئولیت دانش آموز  از درب حیاط مدرسه به بیرون با ما نیست ، شما چه کار به وضع ظاهر او یا دوستان نابابش در بیرون مدرسه دارید ؟دانش آموز خودش پدر و مادر دارد !

15-  من به عنوان مدیر به شما تذکر می دهم که سایر معلمین مدرسه به کارهای عجیب شما اعتراض دارند ، چرا به دانش آموزان گفته اید نقد و انتقاد از مدرسه و صندوق انتقادات را فراموش نکنند!

16-  برای درس مطالعات اجتماعی سال اول دبیرستان ، گزارش داده اند که شما در مورد  رسوم اضافه خواستگاری و مراسم ازدواج و نیز برخی شیوه های زندگی اجتماعی مردم  و تعدادی از برنامه های صدا و سیما در کلاس صحبت و نقدکرده اید ،  مواظب خودت باش و به درست برس ، این جوانان تا ازدواج فاصله زیادی دارند وظیفه ما نیست در مورد ازدواج حرف بزنیم!(منظور مصادیق  درس هنجار در احتماعی اول دبیرستان بود )

17-  معاون مدرسه به همراه مدیر بایک تذکر دوستانه: می گویند پدر دانش آموز الف  معتاد است و وضع اخلاقی خوبی ندارند ، بهتر است در مدرسه اصلا" به این دانش آموز نزدیک نشوی  نکند برایت حرف در بیاورند!

18-  مدیر و ناظم:ماکه دین و وظیفه خود را به مدرسه ادا کردیم ولی وقتی دانش آموز "آدم" نمی شود دیگر ما مقصر نیستیم،چرا زحمت زیادی بکشیم!(موضوع پیشنهاد معرفی دانش آموز مشکلداربه مشاور و روانشناس)

19-  شما به دانش آموزان گفته اید برای استفاده بیشتر از زنگ ورزش ورفتن به حیاط آموزشگاه وسالن ورزشی شهر  به مدیر مراجعه کنند !آیا میدانی اگر کسی در حیاط بیافتد و دستش بشکند ، پدر ما را در می آورند؟ دانش آموزان را پر رو بار نیاور !

20-  چرا باید معلم در مدرسه از عطر استفاده کند ؟ آیا نمی گویید  بچه ها در منزل بهانه می گیرند و آنوقت والدین به ما اعتراض می کنند ؟(اعتراض به پیروی معلم از رفتار مبارک پیامبر ص)

21-  من در جلسه شورای معلمین مدرسه تذکر داده بودم که نباید در سر صف یکجا به همه بگویند که دانش آموزان نباید سی دی های غیر اخلاقی به مدرسه بیاورند چون همه جریح و حساس می شوند نسبت به این موارد ! آقای مدیر به من گفت : آقا ما کار خود را خوب بلدیم از پشت کوه که نیامده ایم ، یک مدیر و ناظمی گفته اند و یک معلمی ، هر کس وظیفه خود !شما به کلاس و درس خودت برس!

22-  مدیر در اولین جلسه شورای دبیران : همکاران عزیز همین اول بگویم راستش من به اجبار مدیر شده ام و هیچ علاقه ای به درست کردن دردسر برای خود ندارم ، کاری کنید که این یک سال را بدون مشکل سپری کنیم  تا من سال آینده از مدیریت خلاص شوم!فقط به وظایف خود ، به نحو احسن عمل کنید!(دادن انرژی مثبت!)

23-  آقای مدیر به من: چند مورد طرحی که برای مدرسه نوشتی  خواندم ،متاسفانه امکاناتی برای برگزاری و اجرای این طرح ها نداریم  و فکر نمی کنم اداره هم مجوز آن را بدهد  خودتان می دانید که بودجه ما کم است ( موضوع، دادن جایزه برای مسابقه "هر ماه یک حدیث یک جایزه"!)(پیشنهاد دیگر، دادن جایزه به 3 نفر از دانش آموزان موتور سوارمدرسه که مقاله ای درمورد آلودگی صوتی بنویسند !)

24-  پیشنهاد من برای شادابی داخل مدرسه ، مدیر :خواهش می کنم دست بردار ، اگر فلان مسئول داخل اداره بداند ما در زنگ تفریح در سالن مدرسه موزیک ملایم  پخش کنیم ، به شدت عصبانی می شود و ما را زیر سوال می برد !(نقض مدرسه محوری)

25-  در رابطه با درس مطالعات اجتماعی قسمت انتخاب کورکورانه نماینده ، مدیر : آقای دبیر ؛ از اداره زنگ زده اند و گفته اند  مراقب باشید که چه نکاتی در کلاس های مدرسه مطرح می شود ... چرا برای خودت و ما درد سر درست می کنی ، نماینده مجلس و غیره به شما چه ربطی دارد  ... اصلا ما چه کاره ایم که در موارد سیاسی نظر بدهیم ؟همین را کم داریم که مارک سیاسی بر ما بزنند !

26-  معلمان همکار : تو سر سالم به گور نمی بری ! قبل از تو خیلی ها خواسته اند به اصطلاح خلاق باشند  ولی نتوانسته اند  تو که از آنها بالا تر نیستی ! این مسائل باید در سطح کشوری درست شود !

27-  همکاران : شما توقع مدیر  را از ما بالا می بری ، حرف نزن بگذار جلسه شورا زودتر تمام شود ، کار داریم ، ول کن باید زودتر به خانه برویم ! تو معلوم نیست سر پیازی با ته پیاز ، مگر کاری از تو برای بهبود آموزش در کشور بر می آید؟!

28-  ازهمکاران : آقای مدیر و مربی پرورشی ؛ لطفا" دفتر را بیار تا صورتجلسه شورای معلمین را امضا کنیم ، هر چه شما در جلسه تصویب کردید آزادید و صاحب نظر ، ما قبول داریم ...و هفته بعد آنها را می خوانیم !اگر اجازه بدهید ما کار داریم  بریم !

29-  همکاران : آقای مدیر ! سر خودت را درد نیار ، این تصمیمات شورای دبیران که ضمانت اجرایی نداره ! ما برای چی پیشنهاد بدیم ؟ (انگار تا حالا طرحهای نوآورانه بسیار زیادی داده بودند!)

30-  همکار : ما به شما اعتراض داریم  85 درصد قبولی در دبیرستان یعنی چی ؟ مگر می شود  در سال قبل قبولی این درس  18 درصد بود ولی حالا برسد به اینقدر ؟ چرا نمره الکی می دهید به دانش آموز ؟ شما به آنان زیادی "رو " داده اید !(حفظ کردن طوطی وار کتاب و آوردن روی برگه)

31-  مدیر و معاون در صف صبحگاه : از فردا کسی حق ندارد  هیچ نوع میوه ای به مدرسه بیاورد ، بعضی از والدین اعتراض کرده اند ، شاید کسی نداشت میوه بخرد ! اگر کسی میوه بیاورد نمره انضباطش در این ترم  صفر می شود!

32-  برای پرسش گروهی و مسابقه درسی در کلاس ، خدمتگزار با صورت بر افروخته و عصبانی در حضور مدیر  : این 20 سال هیچ معلمی مانند  شما نحوه چیدن  صندلی ها را به هم نزده ، مگر من چقدر حقوق می گیرم که صندلی ها ی کلاس جنابعالی را مرتب کنم !؟ ( البته هر ماه یکبار قرار بود که به عنوان دبیر بی نظم این مسابقات در یک کلاس برگزار شود )

33-  ناظم : آقای معلم شما هنوز بی تجربه هستی ، باید دانش آموزانی که حتی 3 دقیقه دیر به صبح گاه رسیده اند را زنگ اول  در گوشه حیاط  نگه داریم تا دیگران از دانش آموزان "متخلف"  عبرت بگیرند ! تجربه من نشان می دهد اگر انگشت نما شوند دیگر تکرار نمی کنند !(تربیت خاطیان و بزه کاران برای جامعه آینده)

34-  همکاران در جلسه شورای دبیران: آقای معلم از این طرح های شما  خیلی بیشتر در داخل دفتر صورتجلسات سال های قبل وجود دارد  و خاک می خورد ، خودت را اذیت نکن! چند برابر آنها هم در داخل میزهای اداره وجود دارد. مگر کسی به آنها توجه می کند ؟

35-  همکاران فرهنگی:من درسم را می دهم هر کسی گوش کرد یا یاد گرفت و نگرفت به من ربطی ندارد ، شما چرا هر ماه امتحان کتبی می گیری؟مگر مدرسه بودجه فتوکپی و تکثیر دارد ؟! تازه مگر بیکاری که بنشینی و تصحیح کنی؟

36-  مدیر حق به جانب: والدین اعتراض کرده اند  که دبیر فلان درس گفته : اگر توانستید برای جلسه بعد  یک روزنامه بخرید وبرخی مطالب آن را خلاصه کنید و در کلاس مطرح نمایید و نمره بگیرید ،  آیا فکر نمی کنی برخی خانواده ها پول نداشته باشند ؟(این دیگر از انفعالی ترین مدیران است که حتی برای والدین توضیح نمی دهد که  اختیاری است و دوما" 40 یا 50 تومان معمولا در جیب هر دانش آموز پیدا می شد سوما " اگر دانش آموز انجام داد تشویق می شود و نمره می گیرد ! بدون هیچ توضیحی دبیر را پیش والدین مقصر می کند !)

37-  معاون و مدیر : آقای معلم عبرت نگرفته ای ؟ مگر نشنیدی تعدادی از دانش آموزان دختر تهرانی در استخر پارک غرق شده اند، اردوی بازدید را فراموش کن بچسب به درس و کلاس !لطفا" برای ما درد سر درست نکن اصلا اداره هم موافقت نخواهدکرد !

38-  آقای مدیر و معاون ، چرا شرکت تعاونی مدرسه را فعال نمی کنید ؟ معلم عزیز نمی خواهم برایم حرف در بیاورند ! که مدیر از شرکت تعاونی مدرسه "سود" به جیب می زند!(محافظه کاری مرضی و نداشتن اعتماد به نفس در مدیریت و عدم توجه به نیازهای ضروری دانش آموزان در زنگ تفریح و ..)

39-  حدیث ، قرآن ، مسواک زدن ، مرتب بودن ظاهر دانش آموز،شرکت در نماز جماعت ،خوب است ، ولی شما دبیر جامعه شناسی هستید  ، چه ربطی دارد ؟ اینها باید در کلاس دینی و قرآن مطرح شود شما اگردر رشته خود کم کاری نکنید ، وبه کتاب خودت برسی خیلی بهتر است !(یکی از والدین گفته بود دانش آموز را نفرستاده ایم که مسواک زدن را یاد بگیرد!)

40-  دبیر به مدیر و ناظم :  دانش آموزان کمک ناظم (مبصر) دارند از بچه ها باج می گیرند و اسم دانش آموز را به عنوان متخلف می نویسند و برخی را خط می زنند و تهدید می کنند و غیره لطفا" کنترل خود را بر آنان بیشتر کنید نگذارید زور بگویند ! ... مدیر و ناظم : نه آقای معلم باید دانش آموزان از هم اکنون در اداره مدرسه نقش داشته باشند ...! ( انگار آن دانش آموزان مسئولان اضطراب انگیزی و استرس در مدارس هستند که باید وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهند !)

41-  برخی معلمان : این که مدیر نیست ! مدیر چند سال پیش ما  خیلی خوب بود ! او اصلا" جلسه شورا تشکیل نمی داد فقط بعضی وقتها ما یک امضایی می کردیم و خودشان می نوشتند و برای وقت معلمین خیلی احترام قائل بود ، کاری به دفتر نمره و کلاس نداشت ، از داخل کلاس های ما خبر نداشت ، خیلی محترم بود اگر ما چند جلسه به مدرسه نمی آمدیم و به کار شخصی خود می رسیدیم ، حتی یک تذکر نمی داد !و همیشه چشم پوشی در سر لوحه کارش بود چرا که به احترام ما نظارت و کنترل را از مدرسه حذف کرده بود ! ( هر کی به کار خویش بود جز تعلیم وتربیت !)

42-  از همکاران عصبی: مسئولی از وزارتخانه هم نباید  داخل کلاس من بیاید ! من هر جوری دلم بخواد درس میدهم و امتحان می گیرم ،کسی حق ندارد از شیوه تدریس من بپرسد من سراسر تجربه هستم و خوب می دانم چه کار کنم !  بیخودی نیست که نزدیک به 3 دهه تجربه دارم !

43-  دبیر بدبین : جلسات گروههای آموزشی یعنی چی ؟ مگر معلم وقت دارد در آن شرکت کند ؟ با کدام پول و حقوق ! من خود خیلی بیشتر از آنها تدریس و کلاس داری را بلدم !(انگار نباید به خاطر خود و کسب تجربه برود گروهها ی آموزشی آنهم رایگان ! اگر شرکت در گروههای آموزشی پولی شود آنوقت اینها دست و پا می شکنند برای جلسه !)

44-  دبیر به من :آقای معلم تازه کار ؛ نمی خواهد در جلسه شورا نکات قوت روش تدریس کلاس های خودت را بشماری ، من کوله باری از تجربه هستم ، خودم  کلاس داری را خوب بلدم ، روش تدریس من منحصر به فرد است  ... اصلا بیایید پشت درب کلاس  وجدانا" ببینید آیا تا آخر زنگ  جیک بچه ها در می آید ؟!! ( چقدر به خود می بالد ، روش تدریس خفه کننده و غیر فعال و خاموش!)

45-  آقای مدیر  لطفا " تذکر دهید به معلمین که بچه ها را مدتی یکبار به کار گاه و آزمایشگاه ببرند تا مشاهده کنند و ... مدیر :  معلم جان ! تو را به خدا مگر نمی دانی آقای فلانی بیچاره کمیسیون پزشکی دارد و "باری به هر جهت"دادنش این مدرسه ؟ اون نمیتونه مدرسه بیاد و همیشه از پله ها بالا بره  ، ما باید همگی با اون همکاری کنیم  ، مشکل داره ! ( حق دانش آموزان را بی خیال ، ولشون کنید آموزش و مشاهده و عینیت کیلویی چنده ؟ 180 نفر فدای کمیسیون پزشکی فلان همکار! )

46-  راستی خانم فلانی چرا دانش آموزان را به آزمایشگاه نبردی در سال گذشته ؟ دبیر از خود راضی و قهری : اول سال یه بار بردم درب کارگاه را دیر باز کردند و تازه امکاناتی نداره ، بچه را ببرم چه کار ؟ تازه سروصدای بچه ها هم اعصابم را خورد میکنه باور کن من روزی 2 مشت قرص اعصاب میخورم !! اول باید همه امکانات دلخواه من را آماده می کردند بعد ... ( وقتی کارگاه را مشاهده کردیم ، هیچ چیزی کم نداشت و کاملا" مجهز بود !)

47-  مدیر در جلسه شورای معلمان : دانش آموزان مامور ما خبر داده اند که در کلاس های آقای فلان مباحثی مطرح شده است  ما در هر کلاسی چشم و گوش هایی بینا و شنوا داریم ! در مورد سیگار کشیدن آقای معاون ، دانش آموزان کلاس شما  انتقاد کرده بودند ، نباید می گذاشتید اصلا" نفس بکشند !!

48-  معلم زودرنج با عصبانیت : آقای مدیر الان گفته باشم نباید کسی اعتراض کند ! پایان ترم یک امتحان حسابی می گیرم تا حال بچه های کلاس دوم انسانی رو بگیرم ! باید نصف زیادشون رو بندازم تا بدونن دنیا دست کیه و دیگه به دبیر بی احترامی نکنن ! مدیر : خواهش می کنم اختیار کلاس و نمره با دبیران است ! (امتحان و ارزشیابی وسیله انتقام است  ! بی احترامی به دبیر چه بوده ؟ بدون اطلاع قبلی درس پرسیده بود و دانش آموزان اعتراض کرده بودند !)

49-  معلم از کار خود بسیار راضی بود که امروز حال دانش آموزان را گرفته بود ، دستور داده بود برای جلسه بعد کل کتاب را از اول تا آخر به صورت شفاهی  می پرسد و اگر کسی نمره بد بگیرد باید برود جلو دفتر !  وقتی هم اعتراض کرده بودندکه تازه یک هفته نمیشه که  امتحانات نوبت اول تمام شده ، کار ساز نشد !(مدیر که در دفتر حضور داشت جرات نمی کرد اظهار نظر کند و انگار چیزی نشنیده بود!)

50-  درست بیست سال پیش بود که در یک مدرسه ابتدایی در جلسه معلمین به عنوان مربی پیشنهاد دادم بیایید ثلث دوم (3 ثلث بود) برای کلاس سوم خانم فلان  به صورت آزمایشی به مدت  2 هفته نمره را برداریم و سطوح قوی – متوسط- ضعیف را بکار بگیریم و روی نتایج آن تجزیه وتحلیل کنیم و ببینیم آیا روی  عدم کنترل ادرار در ساعتهای میانی برخی دانش آموزان در کلاس و یا اضطراب و استرس  آنان موثر است یا خیر ؟!  متاسفانه به عنوان یک معلم جوان بی قانون و غیر مقرراتی نزدیک بود به بازرسان اداره معرفی شوم  و یک تذکر شفاهی قوی با حضور همه همکاران توی سرم خورد که: میخواهید ما را بیچاره کنید ؟ نمره از اذل بوده و باید باشد !اصلا" معلم بدون نمره یعنی کشک ! اصلا " اداره اجازه چنین کاری را نمی دهد واگر مطلع شود  توبیخ می کند !( که تا اذل نکشید و نمره 20حذف خواهد شد ، البته آنموقع شاید بازرسان مرا توبیخ هم می کردند! )

51-  در دبیرستان به خاطر احترام به جوانان ، پرسش پای تخته را 2 ماه برداشتم ،  نتیجه خوبی گرفتم ، ولی وقتی سایر دبیران با درخواست دانش آموزان برای این مورد روبرو شده بودند بنای اعتراض را گذاشته و در جلسه شورا شکایت کردند که کار های آقای دبیر فلان ما را پیش بچه ها ضایه کرده و از آمدن به پای تخته تمرد می کنند ! ( ما که نگفته بودیم تمرد کنید  بلکه فقط برای درس خودم اینطور بود)و آن دبیران معترض به کار خود افتخار می کردند که  :مجبور شده اند حال چند دانش آموزرا با نمره تک رقمی  بگیرند ! ...و بالاخره من را مجبور کردند که بلکه دست از این اقدامات عجیب بردارم ! (ولی لرزیدن پای دانش آموزان ، داشتن اضطراب و استرس زیاد وقتی روبروی دانش آموزان دیگر قرار می گیرند  ،به خنده افتادن پاسخگو در اثر شیطنت دانش آموزان نشسته ،  عدم توانایی در روان صحبت کردن و پاسخ دادن ، دست پاچه شدن  ، نمره بد گرفتن و غیره باعث شد به طرق دیگر ارزشیابی را انجام دهم )

52-  در مورد ترک تحصیل غیر منتظره دانش آموز  س، درشورای دبیران دبیرستان پرسیدم و خواستم پیگیری کنم ، دبیری که دانش آموز س را هر جلسه پای تخته می برده و سوال پیچ می کرد و به اصطلاح حالش رو می گرفت و تربیت می کرد و با نمرات تک او را به همه معرفی کرده بود ،در توجیه کارش می گفت : ولی این دانش آموز به مدرسه امده ،خدا پدرش را بیامرزد گفته : آقای معاون چشمش را در بیار اگر  درس نخواند ! شما اجازه دارید هر نوع تنبیه را برای او در نظر بگیرید ! ( و همه تصدیق کردند که بله پدرش از ما خواهش کرده که وی را تربیت کنید !تازه تنبیه هم نکردیم فقط نمره  صفر گرفته ! عجب تربیتی !؟)

53-  به پیشنهاد خودم قرار بود در جلسه شورا من هر ماه یک روش تدریس جدید و ارزشیابی را به طور خلاصه برای همکاران دبیر شرح دهم و روی ضعف و قوت آن با هم نظر دهیم ، درجلسه اول نحوه ارزشیابی را انتخاب کردم ، دبیران  که خود را علامه دهر و فوق تخصص روش تدریس می دانستند  و خیلی از آنها در دوره کارشناسی روش تدریس هم نخوانده بودند ، برای اینکه زودتر از جلسه جیم شوند و به گرفتاریهای بیرون خود برسند ،  دست به یکی کرده بودند  که من نتوانم روش را به طور کامل بگویم و در توجیه کار خود گفتند  دانش آموز باید هر جلسه آماده باشد که ممکن است دبیر درس بپرسد  و دبیر حق دارد هر وقت و از هر کجای کتاب درس بپرسد ، دانش آموز یعنی"آماده و آماده باش" پای تخته صداش می کنیم و 2 تا سوال می پرسیم و اگر هم بلد نبود خیلی ساده است ، نمره صفر حالش رو میگیره ! خلاص !، و جالب بود که مدیر  هم با قیافه حق به جانب برای اینکه دل اکثریت را به دست بیاورد تا خدای نکرده بر علیه او شورش نکنند ، تایید کرد و مهر تایید بر ارزشیابی سنتی عهد بوق آنان را زد ! اما مربی پرورشی این استدلال رو کرد و به طرفداری از من این موراد را ذکر کرد  (حتی برای ارزشیابی وقضاوت روز قیامت ، استانداردها از قبل مشخص شده اند و سپس سوال و جواب میشود ، در آخرت مچ گیری به این معنی وجود ندارد شما دبیران باید اول مشخص کنید چه مقدار از درس را  در چه زمانی و به چه صورتی یا چه نمره ای می پرسید ؟) www.zibaweb.com

54-  اما عذاب معلمین محافظه کار در 22 سال خدمت قابل توجه است ، آنهایی که از لام تا کام  چیزی نمی گویند و  کلا" ترسو هستند که نکند دیگران با دیدگاههای آنها آشنا شوند و این عده خاصیت زیادی ندارند ، در جلسات فقط به فکر امضای پایین برگه و  زودتر رفتن هستند ، یک روش کهنه و منسوج تدریس را با رعایت مقررات خشک سربازخانه ای دارند و چیزی توی کله شان فرو نمی رود ، تنها چیزی که بلد هستند اعتراض است به چیز های جدید و نوآوری ، جالب است که دانش آموزانی که این دسته تربیت می کنند مانند جوجه هایی است که بدون سرو صدا دنبال مادرشان راه می افتند و کاری به چیزی ندارند ! و این با معیارهای نوین آموزش و پرورش در مورد پرورش خلاقیت و نوآوری در آموزش وپرورش منافات دارد

55-  عدم هماهنگی دفتر با معلمین در برخی کارهای تربیتی و مشاوره ای ، برای دانش آموزان مشکلاتی را به وجود آورده بود . برخی از دبیران از ریخت یک دانش آموز بدشان می آمد ، یک دانش آموز هیکلی و درشت داشتیم و او به عنوان قالتاغ و لات و شرور و مخل انضباط خشک کلاس توسط معلمین بدبین معرفی شده بود و جاش توی سالن و حیاط مدرسه بود تا کلاس  ،  ما وساطت کردیم و با همکاری مربی پرورشی این فرد را  تا 2 ماه مسئول برنامه ریزی برای مراسم آغازین و برخی کارهای فوق برنامه مدرسه شد که به نحو مطلوبی آنها را انجام می داد و پیشرفت خوبی در درس و نظم شخصی هم داشت و خیلی هم خوش برخورد ، مودب و محترم شده بود ، اما بر اثر اعتراض و هیاهوی  یک دبیر بدبین مبنی بر اینکه اجازه نمی دهم حتی 5 دقیقه هم دانش آموزی دیر به کلاس بیاید و یا از کلاس برود ، متاسفانه باعث شد تمام فعالیت های مفید در این مورد بی اثر شود و در اثر لجبازی دبیر ،مانند راه ندادن وی به کلاس ، نمره تک گذاشتن ، بی محل کردن و انداختن پشت درب کلاس ، تحقیر کردن و غیره،  این دانش آموز مجبور شد وظیفه خود را رها کند ! وقتی به مدیر گفتم ، جواب من را(که من بش حساسیت دارم !) اینگونه داد : من نمی توانم در کارهای دبیر دخالت کنم ، اگر دبیر راضی نباشد،  وزیر  هم نمی تواند  کسی را زورکی به کلاس بفرستد !و خلاصه از ما پشتیبانی نکرد  و آن دانش آموز به دانش آموز پرخاشگر و عصبی تبدیل شد و انرژی فراوان خود را صرف موارد منفی در مدرسه کرد و به آخر سال نکشید که در اثر اقدامات تخریبی مانند شکستن درب 2 تا از کلاسها و تحریک دیگران به بلند کردن وحرکت دادن ماشین آقای دبیر به چندین متر آنطرف تر بیرون مدرسه ، و تمایل والدین و خودش ، ترک تحصیل کرد و از مدرسه خارج شد ! ( که از این بابت این دبیر مقصر بود  و همچنان مدیون باقی خواهد ماند  چرا که از نظر دانش آموز او به مدت  2ماه یک پست خیلی مهم را در مدرسه گرفته بود و برای خود کسی شده بود ولی پس از مدتی هر روز پشت درب کلاس و گوشه حیاط و سالن سر می کرد و خورد شد ! خوب وقتی درس نمی خواند بهتر بود این وظایف را در مدرسه انجام میداد تاشاید امیدی حاصل می شد ! )

56-  قیافه دبیران عصبانی و اخمو و گرفته در اول ساعات شروع مدرسه آزار دهنده ترین صحنه هایی است که تکرار می شود . و باعث می شوند ناراحتی خود را به کلاس منتقل کرده و اثری از فعالیت مفید آموزشی در کلاس به چشم نخورد ! وقتی در دفتر مدرسه در این رابطه ها با اشاره و احتیاط صحبت کنیم با اعتراض و دادوبیداد این دسته مواجه می شویم که : با کدام حقوق اعصاب راحت داشته باشم ؟ با کدام حقوق قسط ماشین و منزل را بدهم ؟ با کدام دلخوشی بیایم سرکار و درس بدهم ؟ اصلا چرا باید  دلم برای دانش آموز بسوزد مگر کسی دلش برای من می سوزد ؟ و هزار دلیل دیگر و حق به جانب ! من فکر می کنم کسی که داخل شغلی شده آنهم معلمی ، نباید کمی و کاستی های حقوق  و بی توجهی رده های بالاتر را به حساب دانش آموز بگذارد و از او حق طلبی نماید و عصبانیت های خود را سر دانش آموز بی گناه خالی کند ،راهی برای این مسئله اصلا" به ذهنم نرسید مگر اشاره به احادیثی از معصومین ص در مورد کسب و کار حلال و روزی حلال در قبال انجام مثبت وظایف ، در این حال باز هم با جبهه گیری  مغرضانه و شدید اللحن و طعنه های زننده این دسته روبرو می شدم که نفس اگر از جای گرم بیاد این طور است ! اگر ماهم کارخانه داشتیم و سرمایه دار بودیم و معلم می شدیم آنوقت می دانستیم چکار می کردیم !! ما هم لج می کردیم در جواب توجیه می کردیم که 20 ساعت کار در هفته به صورت 45 دقیقه ای کار سختی نیست و باید باقیمانده را به مطالعه و تحقیق سپری کنیم ،  تازه ،  5 ماه تعطیلی در طی سال فرصت خوبی است برای استراحت و کار و افزایش معلومات ! چرا ناراضی هستید و ناراحتی خود را سر دانش آموز خالی می کنید ؟!چرا حقش را مبنی بر افزایش معلومات و تعلیم و تربیت و فراهم کردن محیطی پر از آرامش را از دانش آموز دریغ می کنید ؟ اصلا مگر افزایش حقوق دست دانش آموز است ؟ بله کار معلمی بیش از اینها می ارزد و باید حقوق وی بیش از اینها بود و.... تا یک کم از خشم خود بر ما به عنوان همکار کم می کردند !!

57-  مدیر : آقای معلم لطفا" تازمانی که در دبیرستان ما هستید فقط به کلاس و درس بپردازید نمی خواهم در این 2 یا 3 سال باقیمانده از خدمتم توسط اداره زیر سوال بروم !  قضیه از این قرار بود که اینترنت در ایران تازگی راه افتاده بود و کسی بدان صورت از وضعیت آن اطلاعی نداشت و ما که از اولین استفاده کنندگان اینترنت و جزو اولین موسسان سایت اینترنتی مستقل در ایران بودیم ، خواستیم در یک روش جدید ( مانند چت روم های گروهی ، یا کنفرانس های گروهی یاهو ) برای مسایل گوناگون و آزاد مرتبط با درس مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی ماهی یکبار اتاق گفتگو در یکی از کلاس ها تشکیل دهیم و هر دانش آموز از هر پایه ای آزاد بود در آن شرکت کند و مطلب ارائه دهد و بحث کند ، یکی از این مباحث در مورد قانون شکنی توسط جوانان و مصادیق آن بود که طرفداران بسیاری پیدا کرد مبحث دیگر؛ چرا جلوه منفی از مذهب درجامعه ما ایجاد شده است ؟ و روز به روز به درخواست تشکیل چنین کنفرانس هایی افزوده می شد ، که متاسفانه محافظه کاری و ترس مدیر  باعث جلوگیری از تداوم آن شد !چرا که دانش آموزان جاسوس ، خبر چینی جلسات را کرده بودند و پیش بینی شده بود که نکند مسائل دیگری مطرح شود ! از سوی دیگر برخی دبیران که حسادتشان برای محبوب شدن سایر دبیران گل کرده بود ، کار خود را کرده بودند!(واین مورد را که جوان را اول بپذیریم و قبولش کنیم و احترام بگذاریم و سپس تعلیم دهیم را نمی دانستند )

58-  تجربه تلخ از یک مدرسه با داشتن مدیر و معاون محافظه کار ؛ آمدیم و در جلسه شورا گفتیم : آقای مدیر و معاون و مربی پرورشی ، همانطور که برای مراسم عزاداری تمام مدرسه را سیاهپوش می کنید و پرچم نصب می کنید و نوحه می گذارید ( که ما هم قبول داریم و معتقدیم ) بیایید همینطور در مراسم شادی و جشن های ملی مذهبی مقداری تحرک به مدرسه بدهید چون دانش آموزان اعتراض کرده اند و خواهان این فضای شاد هم به وقت خودش هستند ، چرا فقط به مراسم عزاداری بها میدهید و جشن های شاد مذهبی را فراموش می کنید ؟ اتفاقا" می توانید در این مراسم شاد ، نکات تربیتی را هم مطرح کنید ، سخنرانی کنید ،دانش آموزان سرود وشعر بخوانند ،جایزه بدهید ،مسابقه بگذارید و ....به اهداف تربیتی خود هم برسید ...چند روز بعد باز هم با یک تذکر دوستانه آقای مدیر(! )مواجه شدم که فلانی هر صحبتی را در هر جایی نمی شود مطرح کنی چون دوستت دارم میگم فردا مارک ضد مذهبی می خوری  ها ! اون وقت میگن فلانی ضد دین است و مخالفت می کند با مراسم عزاداری و مشکلات زیادی برایت به وجود می آید ، لطفا"مراقب خودت باش ! ( شما این حرف را بشنوید چه کار می کنید ؟ )

59-  یکی از معلمان بداخلاق و عصبانی و هیکلی را خیلی اوقات در کلاس می دیدیم که هیچ فعالیتی نمی کرد و اتفاقا" بعضی اوقات درب کلاس را باز می کرد و روبه پنجره می نشست و در فکر فرو می رفت و دانش آموزان هم حق جیک کردن هم نداشتند !و باید مشغول فعالیت مفید آموزشی حفظ کردن درس می شدند! وخیلی وقتها زمان کلاسش اینطور سپری میشد . ولی در جلسات شورای دبیران اولین کسی بود که به بیرون بردن دانش آموزان ازکلاس مثلا" برای کتابخانه یا تمرین نمایش و سرود اعتراض شدیدی می کرد !و می گفت دفتر نباید اجازه بدهد دانش آموزان در ساعات درسی بیرون کلاس بروند و من درسم عقب می ماند ، تازه اگر 15 دقیقه کلاس مثلا برای جلسه شورای دانش آموزی 2 نفر از شاگردان به نمازخانه می رفتند ، دیگر اجازه نمی داد داخل کلاس بروند ! و کلا" روی این قضیه حساس بود که هیچ مقام مسئولی اجازه ندارد وقت کلاس من را بگیرد ! آقای مدیر و معاون هم برای اینکه سایر دبیران متنبه شوند حرف او را تایید می کردند و مهر تایید بر گفته های بی اساس ایشان می زدند و در سرکوب اقدامات تربیتی در مدرسه همکاری می کردند ، اگر هم اعتراض می کردی 26 سال سابقه خدمت مخلصانه و سراسر گهر بار خود را به رخ دیگران می کشید ، انگار تمام زمان کلاس رابه فعالیتهای متنوع آموزشی می گذراند و نگو که برای شاید 45 دقیقه به کوههای اطراف مدرسه از پنجره خیره می شد و بیچاره دانش آموزان بی زبان حق اعتراض و سرو صدا یی هم نداشتند (تنها فایده کلاس ایشان این بود : یاد گرفتند که زنده باد دیکتاتوری)

60-  حق استفاده معلم و  دانش آموزان  از وسایل کمک آموزشی در یک مدرسه به سادگی توسط خدمتگزار مدرسه وتو می شد و با برخورد قاطعانه و بد ایشان روبرو می شدیم که : من چه گناهی کرده ام که باید ویدیو و سی دی و تلویزیون را آماده کنم ؟ 3 راه برق نداریم باید ازمال دفتر استفاده کنید ،اگر سی دی خراب شود من باید پاسخگوی مدیر باشم ! اگر هنگام آوردن به داخل نمازخانه مدرسه بیافتد و بشکند آیا شما پاسخگو خواهید بود ؟اگر از کار بیافتد شما یکی می خرید ؟ و اینقدر نق می زد و بهانه می آورد که ما را از کرده خود پشیمان می کرد و وقتی به اقای مدیر و معاون اعتراض می کردیم با سردی جواب می داد : کمبود فضای آموزشی مشکل ساز است ، ضمنا" من آن را تحویل خدمتگزار داده ام و بیچاره تقصیر ندارد چون اگر آسیب ببیند مسئول است !ضمنا جابجا کردن آن وسایل برای او زحمت دارد( تو نگو آن وسایل را از ترس دزدان شبگرد قایم کرده اند ) باور کنید برای برپایی یک جلسه با ویدیو یا سی دی باید هزار بار خواهش می کردیم تا بالاخره اینها راضی می شدند آنها را در اختیار ما بگذارند و روی خود را زمین می انداختیم و بسم الله می کردیم که نکند برق قطع بشود و بسوزد !

61-  در جلسه شورای معلمان مدرسه راهنمایی برای درخواست خرید نقشه جغرافیا از مدیر خواهش کردم و پیشقدم شدم تا حداقل چند تا نقشه در کلاس ها نصب شود و یا به کلاس ببریم تا دانش آموزان ببینند و بشویم یک معلم استفاده کننده از وسایل کمک آموزشی و فعال ! آقای مدیر گفت نیازی به خریدن نیست فکر می کنم چند تا داشته باشیم و طرح مارا "وتو" کرد ، وقتی 5 هفته بعد بالاخره آن نقشه ها را از زیر زمین مدرسه بالا آوردند دیدیم مال عهد بوق است و قابل استفاده نیست ، با درخواست مجدد من، قبول کرد که بخرد ولی با هزار آه و فغان از کمبود بودجه مدرسه ، منتظر روزی بودیم که نقشه های جدید خریداری شود و به دانش آموزان نشان دهیم و... حدود 3 ماه بعد که مثلا" نقشه خریده بود دیدم 3 عدد نقشه ایران خریده بود برای 3 پایه راهنمایی به مبلغ ناچیزی ! چاره ای نداشتم جز اینکه خودم از یک موسسه حدود 24 نقشه سفارش دهم و بهای آن را بپردازم فقط به خاطر اینکه به شاگردان قول داده بودم . حال نوبت می رسد به مصیبت بعدی و آن این بود که اولا" کوبیدن آن در کلاس جرم بود به دو دلیل اول : دیوارها خراب می شود دوم : سایر دبیران اعتراض می کنند که کلاس فقط برای جغرافی نیست بقیه دبیران هم حق دارند ( در حالیکه تا پایان سال حتی یک عکس بر دیوار کلاسها چسبانده نشد ! و خبری از اعتراض و یا حق خواهی سایر دبیران نشد )

62-  در سال اول دبیرستان پسرانه برای درس مطالعات اجتماعی  مجبور بودم برای یکی از موضوعات درسی ، فیلم ویدیوئی از یک قسمت ازکارهای هنرمند عزیزومورد علاقه ام آقای مهران مدیری (سریال نود شب) که از شبکه سوم سیما پخش می شد در منزل ضبط کنم و ببرم نمازخانه که تاسیسات عظیم کمک آموزشی ( شامل یک تلویزیون قدیمی و یک ویدیو که در چند ردیف نرده و میلگرد و نبشی و شاید تیر آهن جوشکاری شده بود و باز کردن درب آن کار من نبود ! ) در آنجا گذاشته شده بود ، وبا دانش آموزان ببینیم و جلسه تبادل نظر را همانجا برگزار کنیم . اتفاقا" موضوع آن بسیار جالب بود و مورد توجه دانش آموزان قرار گرفت و به هدف خود برای آموزش مفاهیم آن درس رسیدم  اما بشنوید از بقیه ماجرا .... یک روز غیر درسی از مدرسه تماس گرفتند و من را احضار نمودند که فوری بیا دبیرستان . رفتم آقای مدیر  درب دفتر را بست و پشت درب های بسته موضوح حیاتی و مهم خود را مطرح کرد : اگر به همین منوال ادامه دهی "می ترسم" بگویند در دبیرستان ما فیلم های ناجور برای دانش آموزان پخش می کنند ! بیا و این یک قلم را حذف کن ! ...توجیه من برای اینکه این فیلم از سیما هم اکنون پخش می شود و مجاز است و غیره فایده ای نداشت و محکوم شدم به تعطیل این اقدامات عجیب و مضرانه! وفقط با آن دید مدیریتی گسترده و باز و روشنفکرانه خود پیش بینی کرده بود که " نکند " اداره بگوید چرا در مدرسه فیلم پخش کرده اید ! در حالیکه با اداره ومسئولان آن آشنایی کامل داشتم که این موارد رامنع نمی کنند و لی چه میشد کرد جناب مدیر ما که خود را در حد فوق دکترای مدیریت آموزشی و بلکه صنعتی و بازرگانی می دانست ، همان اول با اقدام بجا و شایسته خود ، سد خوبی برای مقابله با اقدامات خلاف جهت آب و خلاقانه ما را ساخته بود و از این تدبیر خود بسیار راضی به نظر می رسید که حق دانش آموز برای استفاده از وسایل سمعی و بصری را باطل کند !(آخر در این دبیرستان استفاده از ویدیو و تلویزیون یک نوع اقدام ابتکاری و خلاق محسوب می شد !)

63-  هنوز یادم نمی رود ، ضربه دوستانه ای که معاون والا مقام دبیرستان پسرانه که بر شانه ام زد و من را راهنمایی دوستانه کرد ! که : فلانی درست که چند سالی تجربه داری ولی من سال های آخر خدمتم است و ضمنا" چند تا پیراهن بیشتر از تو پاره کرده ام ،  توصیه می کنم به دانش آموز جماعت اگر رو بدهی و زیادی احترام بگذاری نه تنها موفق نمی شوی حتی درس تو را هم نمی خوانند ! اگر زور روی سر آنها نباشد فرمان نمی برند و درس و مشق را انجام نمی دهند ، شما بیشتر به فکر درس و مشق آنها باش و سعی کن کتاب را بخوانند تا در آینده در زندگی و شغل موفق شوند ، دوست شدن با دانش آموزان و احترام بیش از حد به آنان معنی ندارد...از قول من می شنوی این کار را نکن !( قضاوت با شما )

64-  توپ و تشر  یکی از مادران را که تلفنی ابتدا به مدیر و سپس به من زده شد را فراموش نمی کنم  ، در مدرسه راهنمایی بودم و دانش آموزان خوب وزرنگی داشت و من به عنوان دبیر برنامه ریزی (در راستای کلاس فوق برنامه پرورشی) آنجا 6 ساعت تدریس موظف گرفتم  و از همان اول با استفاده از روش های تدریس جدید فعال و با دید دانش آموزمحوری و مباحثه و کنفرانس و وسایل کمک آموزشی و غیره  کلاس های خوبی تشکیل دادیم و حتی یکی از دانش آموزان هم ناراضی نبود . قضیه از اینجا شروع شد که می خواستیم نحوه فیش برداری و تحقیق کتابخانه ای و منبع نویسی را با زبان سطح راهنمایی کار کنیم  و بعد از آموزش های تئوری لازم به آنان وقت دادیم تا در یک فرصت یک ماهه چند نمونه فیش بنویسند و منبع نویسی کنند و غیره  ...وضع به خوبی تا یک ماه و نیم گذشت  تا اینکه یکی از مادران عصبانی شده بود و به مدیرگفته بود ما دانش آموز را فرستاده ایم مدرسه که درس بخواند نه کتاب و روزنامه بخواند ! این مسخره بازی ها را کنار بگذارید اگر اقدام نکنید مجبوریم برویم اداره و اعتراض کنیم و مدیر هم گفته بود باید اینها را به خود دبیر بگویی چون یکی دیگر از والدین اعتراض کرده که بیشتر به ریاضی بپردازید این کلاس به درد بچه من نمی خورد ، تازه گفته اند بروید در منزل بیکار شدید ازروزنامه ها خلاصه نویسی بکنید ...  راستش آقای مدیر هم زیاد جرات نداشت که جواب آنها را بدهد یا توجیه کند و فواید آن را بداند و توضیح دهد و موجبات سرکوبی ما فراهم گردید و بالاخره این کلاس علی رغم میل عموم دانش آموزان کنسل شدو حتی با اعتراض تعداد زیادی از دانش آموزان و والدین آنها نتیجه ای نگرفتیم  و دبیر محترم ریاضی درس موظف ما را به عنوان اضافه تدریس نوش جان کرد !

65-  کلمه اعتراض یکی از بدترین کلماتی است که مصادیق آن رنج آور است . من نمی دانم کادر مدیریت مدرسه چرا تا با این کلمه روبرو می شوند فوری خود را می بازند و اگر یکی از والدین فقط تهدید کند که : می رویم اداره اعتراض می کنیم ، نامه به مسئول می نویسم ،شکایت می کنم و ...  و خیلی از مدیران نسبت به این کلمه حساس هستند و فورا منافع عمومی دانش آموزان را  می بخشند و معاوضه می کنند ، و مدیر فکر نمی کند که مقتضیات مدرسه چیست ؟ اداره چه می خواهد و به طور کلی موقعیت سنجی ضعیفی دارند . یکی از والدین به آموزشگاه مراجعه کرده بود و گفته بود شاید کسی نداشت برای فرزندش میوه بخرد چرا اجازه می دهید میوه به مدرسه بیاورد ؟ شاید کسی نداشت که یک بیسکویت برای فرزندش بخرد چرا اجازه می دهید خوراکی به مدرسه بیاورند ؟ و مواردی این چنین ... نباید مدیر به خود اجازه دهد که فورا" نسنجیده دستور دهد آوردن خوراکی و میوه به مدرسه ممنوع است ! مگر تمام والدین این نظر را دارند ؟ مگر پزشکان توصیه نمی کنند  در ساعات مدرسه لازم است دانش آموز چیزی بخورد ؟ چرا با نظر یک نفر فورا" نظر مدیر تغییر کند ؟ باید بررسی کند که چند تا از دانش آموزان مدرسه توانایی مالی برای تهیه یک لقمه نان برای یک شیفت مدرسه را ندارند و اگر می تواند برای آن چاره ای بیاندیشد . اگر این مورد را که دانش آموزان ایرانی توانایی تهیه یک لقمه نان ساده را برای بردن به مدرسه ندارند را سازمانهای جهانی بشنوند ، چه فکری در مورد توسعه یافتگی ایران خواهد کرد ؟ دشمنان ایران چه استفاده های سوء تبلیغاتی در این مورد خواهند کرد ؟ هر کس در مدارس معمولی ایران برود و نگاه کند متوجه می شود که همه توانایی این یک قلم را دارند  از طرفی نهادهایی مانند کمیته امداد ، انجمن اولیای اداره ،و غیره دررابطه با دانش آموزان بی بضاعت راههایی را در نظر گرفته اند .پس نباید مدیر با عجله و به صورت احساسی تصمیم گیری نماید .

66-  در دبیرستانی بودیم که دارای دانش آموزان موتور سواری بود که از اگزوز های زنبوری و بوق های بسیار قوی که آلودگی صوتی زیادی را ایجاد کرده و موجب مردم آزاری می شدند ، استفاده می کردند و سرعت و ویراژ وبوق زدن را دوست داشتند و البته کار ناهنجار آنان برای مردم مشکلاتی را به وجود آورده بود . فکر کردیم که یک جلسه گفتگوی آزاد با حضور این دانش آموزان برگزار کنیم و از یک کارشناس مذهبی و یک پلیس برای اظهار نظر استفاده کنیم و برنامه و اهداف جلسه را تدوین کرده و به مدیر تقدیم کردیم ، بعد از چند روز معاون مدرسه آن را به طور کامل وتو کرده و مخالفت کردند که ما کاری به بیرون مدرسه نداریم خیلی زرنگ باشیم داخل مدرسه را اداره می کنیم ما وقت دعوت از پلیس را نداریم تازه اداره هم شاید مجوز ندهد!... انگار مدرسه با جامعه هیچ ارتباطی ندارد و از هم جدا هستند ، اتفاقا"تا پایان سال هر ماه شاهد تصادف سخت و خطرناک  چند نفر از این دانش آموزان بودیم و من مطمئن بودم که با چند جلسه علت یابی و آگاهی ، مقدار زیادی از این تمایل به سرعت و آلودگی صوتی و این تصادفات کاسته می شد که با مخالفت مدیر و معاون آموزشگاه موفق نشدم!www.zibaweb.com

67-  تجربه گرانبهایی داشتم که اگر دانش آموزان را دوست خود بدانیم ،خیلی از تخلفات آنان صورت نمی گیرد و دوست بودن و توی رودرباسی انداختن آنان مثلا" از سوزاندن درب کلاس درس و شکستن تمام شیشه های مدرسه جلوگیری خواهد کرد .....یادم هست که ما در دوران دبیرستان نقش هایی در اداره مدرسه داشتیم مثلا" اداره شرکت تعاونی با سرمایه بسیار زیاد به عهده دانش آموزان بود ، تمام فعالیت آغازین بدون حضور مدیر و معاون انجام میشد ،اداره کتابخانه بزرگ مدرسه،حضور و غیاب های کلاسی و جمع بندی آن،نظافت قسمتهایی از سالن و کلاس که به اختیار انجام می شد نه اجبار ، بر گزاری مسابقات قرآن و دادن جایزه ، برگزاری مسابقات ورزشی با دیگر دبیرستان ها ، حضور در سالن های ورزشی شهر و غیره   و از همه مهمتر ماهی یکبار اردوهای شبانه ( از شیفت عصر پنج شنبه تا صبح جمعه) با حضور مدیر ، معاون ، مربی تربیتی،و برخی از دبیران  با برنامه های متنوع مانند قرائت قرآن و مسابقه و جایزه و شام ساده و گاهی دعای کمیل و سخنرانی و نماز جماعت و ورزش صبحگاهی ، کوهنوردی وغیره داشتیم و هر ماه برای رسیدن زمان آن لحظه شماری می کردیم و کلا" در اداره مدرسه نقش بسزایی داشتیم و خود را در حد یک دبیر می دانستیم و به این نقش خود تشخص و افتخار می کردیم ، در این جلسات مفاهیم والای تربیتی به ما شناسانده می شد ، آموزش های مذهبی مفید داده می شد ، واقعا " در دبیرستان به خاطر این برنامه ها و نقش های خود از هر گونه تخلف مانند دیر آمدن ، بی احترامی به دبیر ،درس نخواندن،تخریب تاسیسات مدرسه،شلوغ های بی مورد ، رفتارهای خطرناک در محیط دبیرستان و حتی مسیر آن تا منزل،غیبت غیر موجه ،قانون شکنی در دبیرستان ،تقلب در امتحان، تمسخر دبیران،و سایر اعمال ناهنجار محیط مدرسه پرهیز می کردیم و کسی هم با چماق زور روی سر ما نبود بلکه این مفاهیم درونی شده بود و به اختیار اینگونه بودیم ....  آمدیم به مدیر دبیرستان خود در این اواخر پیشنهاداتی دادیم که مثلا یک روز عصر جمعه بیاییم مدرسه و اردوی عصر جمعه برگزار کنیم ، نه شب ، و در آن برنامه واهداف ما این است تا حداقل تعدادی از دانش آموزان شلوغ را آموزش دهیم و شاید توی رودرباسی این نشست های صمیمانه قرار گیرند و به دانش آموزانی خوب و مودب تبدیل شوند ....  بهانه های زیادی مطرح شد که ما را مجبور کرد نامی از آن نبریم  مهمترین آن این بود که آقای سرایدار عزیز  عصبانی شده و گفته بود من هیچ وظیفه ای برای ساعات تعطیل ندارم درب را هم باز نمی کنم اگر ناراحتید به ویز اموزش و پرورش زنگ بزنید ! اگر کسی بیافتد و دستش بشکند شما دیه او را می دهید ؟ مدیر گرامی هم شروع از نبود بودجه کرد و اضافه کرد اداره هم مخالفت می کند ! گفتیم بودجه را خودم تهیه می کنم از جیب مبارک خودم، مجوز را شما درست کنید ....  آنقدر بهانه شنیدم که از طرح این چنین پیشنهادات قبیح ! وکله شقانه ای پشیمان شدم !

68-  انتقاد پذیری مدیران ،معاونین و کارکنان مدارس در خیلی از موراد ضعیف بوده و با طرح کوچکترین انتقاد ، آنان شروع به توجیه و دفاع و جبهه گیری می نمایند و فرد منتقد را از کرده خود پشیمان می نمایند و فکر می کنند که قصد منفی در طرح انتقاد وجود داشته و ممکن است به موقعیت آنان لطمه وارد آید و برای جلوگیری از تکرار این نوع انتقادات شاید در پی سرکوب فرد نقاد باشند .

69-  یادم هست که چند سال پیش مطالبی   به نام "هنوز بی تجربه ای "  و " دیگر غمخوار نیستم" را در روزنامه همشهری از اینجانب به چاپ رساندند و به شیوه ظریف از نگرشها و برخورد و قضاوت برخی مسئولین  و کم کاری برخی همکاران ، بی توجهی مدیران به نظارت آموزشی و غیره انتقاد کرده بودم که به دبیران دلسوز و نوآور توجهی نمی شود هیچ ، بلکه آنان آرام آرام در انزوا قرار گرفته اند ، وفکر می کردم با این کار نظر دیگران هم برای تایید مطالب را جلب می کنم اما بر عکس مجددا" مورد انتقاد قرار گرفتم که چرا بدون اطلاع این مطالب را در روزنامه چاپ کرده ای ؟ چرا قبلا"مطالبات خود را مطرح نکردی ؟ عوامل نارضایتی چیست ؟و چرا های دیگر ؟ راستش طوری شد که دیگر جرات نکردم چیزی بنویسم والا مورد بازخواست قرار می گرفتم .

70-  تازه شورای دانش آموزی مدارس راه افتاده بود و به ظاهر هدف آن بسیار شیرین بود که می توانست دانش آموزان منتقد ، حق طلب ، خلاق،تیز بین،مورد مشورت و احترام وغیره را تربیت کند . به دلیل عدم توجه مدیر و معاون و مربی پرورشی و عدم حضور آنان در برخی جلسات دانش آموزان ، بنده در جلسه شورای معلمان به این مورد انتقاد کردم که چرا یکی از آنان یا دبیران نباید در جلسه شرکت کندو برای دانش آموز احترام قائل شود ؟ چرا مانند بزرگترها در جلسات از آنان پذیرایی مختصری نشود و مصوبات آنها را به اطلاع سایر دانش آموزان قرار ندهیم ، چرا با بی توجهی  ما  این جلسات به محل بازی گوشی و شیطنت و شوخی دانش اموزان تبدیل شود ؟ و کلا" چرا مشورت و تبادل نظر را از همین اول برای مسئولان فردا زیر سوال ببریم ؟ که با توجیه های عمیق مدیر و معاون و دفاعیات محکم اقای مربی پرورشی روبرو شدم : چای نداریم ، نمی توانیم هی دم ساعت شیرینی بخریم ، وقت نداریم ، راست می گی خودت بیا اداره کن ،این انتخابات فرمالیته است ! شورای دانش آموزی به این دلایل زائد است ! و دلایل بسیار دیگر .... انگار این دانش آموزان از همین الان محکوم به شکست و بچه بودن و خام بودن هستند !

71-  آموزش دیکتاتورپذیری ، استبداد پذیری ونداشتن اعتماد به نفس و عدم نیاز به موفقیت را از همین مدارس ابتدایی و سپس راهنمایی و دبیرستان به دانش آموزان یعنی پدران و مادران و مسئولان آینده کشور می آموزند !کسانی که در آینده حتی جرات نکنند خواسته به حق خود را مطالبه کنند .. اینها مطالبی بود که در جلسه شورای معلمین یکی از مدارس گفتم و اضافه کردم در مدارس ما ابتدا از اهرم نمره برای سرکوب دانش آموز استفاده می شود سپس از اهرم دفتر انضباطی ، از اهرم جلو دفتر منتظر ماندن برای مشخص کردن تکلیف ، گوشه حیاط ماندن به عنوان تنبیه ،پایین کلاس ماندن برای عبرت،بیا پای تخته جواب بده و بعد نمره منفی ،معرفی و اعزام به دفتر مدرسه برای سرکوب و ارعاب ، خفه شو و دیگر تکرار نکن در صورت اعتراض دانش آموز ، جواب سلام دانش آموز را ندادن برای اینکه پر رو نشود، دبیران علت نمره کم گرفتن دانش آموز را به وی نمی گویند ، برای جلسه بعد دانش آموز نمی داند چکار کند ، از کجا درس پرسیده می شود ؟ حتی نمی تواند اعتراض کند که آقای معلم چرا هر جلسه درس می پرسی ما خسته شده ایم دیگر ؟ به عنوان تنبیه کسی حق ندارد اجازه دستشویی بگیرد ،کسی حق ندارد برود وسط ساعت آب بخورد ، اگر مجموع این اعمال یا یکی از اینها را دانش آموز انجام بدهد یا نمره صفر خواهد گرفت  یا به دفتر می رود و یا زنگ می زنند والدینش بیاید مدرسه و تنبیهات دیگر  .... واضح است که اینها نمونه هایی از سرکوب و حفقان است اما در سطح جامعه کوچکتر مدرسه و گروه کلاس ، که بعدها منجر خواهد شد به اینکه در جامعه بزرگتر هم نتواند حق خود را بطلبد و شجاع باشد زیرا ممکن است تنبیه شود آنهم در سطح وسیعتر و مشکلتر ! ...... با گفتن این حرفها ابتدا آقای ناظم به خود گرفت و جبهه گیری کرد ، سپس مدیر مدرسه که باید از معاونش دفاع می کرد و گرنه مدیر خوبی نبود ! شروع به دفاع از معاون کرد و بعد همه دبیران شروع کردند به سرزنش و دفاع از کادر مدیریت که ما دلمان از دست دانش آموزان خون است آنوقت شما دارید این حرفها را می زنید ؟!!   ( اگر شما بودید چکار می کردید ؟؟؟)

72-  3 ساعت درس در یک دبیرستان دخترانه داشتم ، خانم مدیری بسیار مستبد دارای دیپلم و نا آشنا با شیوه های آموزشی و تربیتی جدید ، اما به پشتیبانی اداره ، مدیر دبیرستان بود ، یک روز هنگامی که با قیچی مشغول پاره کردن قسمت پایینی مانتوی یکی از دانش آموزان بسیار مودب و البته از نظر مالی ضعیف بود رسیدم  و مانتو هم دقیقا تا روی کفش آمده و مناسب برای مدرسه بود  وقتی از وی خواهش کردم به خاطر من این دفعه را ببخشد ، با عصبانیت پاسخ داد آقا به شما هیچ ربطی ندارد ! من هم مقداری عصبانی شدم و شروع کردم به توضیح خواستن و گفتم ایشان محصل کلاس من است و الان با من درس دارد و اجازه نمی دهم در دفتر بماند ، ابتدا توضیح بدهید و سپس هر کاری می خواهید بکنید ، خانم مدیر با قیافه ای حق به جانب وبا تمسخر بنده رو به من کرد و گفت آقا می دانی چه کار کرده ؟ بیخود دفاع نکن ! ایشان با مانتوی مدل دار به مدرسه آمده !قوانین مدرسه را زیر پا گذاشته ! من در سر صف وی را به همه نشان دادم تا دیگران چنین اعمال زشتی مرتکب نشوند ! ......ولی من دیدم که واقعا مانتو ایشان بسیار گشاد و دراز است و هیچ اشکالی ندارد تازه محصل بسیار درسخوان و پاکی بود سال اول ،   نگاه کردم دیدم 4 تا دکمه ساده و اضافه روی مانتو است ودر پایین مانتو به اندازه 10 سانتیمتر برش خورده بود ، همین شده بود مدل دار ! به هرحال نگذاشتم مانتو را پاره کند  و دانش آموز را فرستادم کلاس و خودم به کلاس رفتم ، خانم مدیر قضیه را سریعا" جهت اطلاع مسئولین رده بالا تر به اداره منعکس کرده بود تا حقم را کف دستم بگذارد و اعتراض را به من ترک کند و بنده احضار شدم ! که چرا در امور مدیریتی دخالت کرده اید و کلی سرکوفت اضافه به من ! من هم نامردی نکرده و سریعا" مطلب را به یکی از آشنایان در وزارتخانه که اکنون بازنشسته شده رساندم و حقیقت را گفتم و دانست ماجرا از چه قرار است و به این کوته فکری برخی مدیران در شهرستانها خندید و فورا" مداخله کرد و به نفع من این قضیه ساده تمام شد . اما دانش آموز بیچاره بعد از پا در میانی ما و مشاوره با وی و والدینش  ، از آن حالت درسخوانی و نمرات خوب متاسفانه با آن برخورد نامناسب و نا آگاهانه یک مسئول مدرسه همان سال ترک تحصیل کرد و مسیر زندگیش عوض شد . شاید اگر یکی مانند من فقط 20 دقیقه زودتر می رسید و نمی گذاشت در صف وی را به همه دانش آموزان نشان دهند یک نفر دانش آموز خوب و زرنگ نابود نمی شد !  همین 3 هفته پیش که در متروی تهران ایستگاه بازار 15 خرداد منتظر مترو بودم صحنه های عجیبی دیدم از دختران بی حجابی که مانتو آنان به زحمت تا جیب شلوار لی آنها را می پوشاند و چیزی به نام روسری فرمالیته بودوبه سادگی گردن و سینه و گوش و آستین این دختران معلوم بود  و رنگ های عجیب لباس ها و آرایش های متنوع و رنگ موی سر دختران 14 یا 15 ساله که آنان را در حد  زن 30 ساله نشان می داد فقط به این قیمت که دیگران تصور کنند او دختر زیبا یی است و اصلا" او زیباترین خانم جهان است!، مرا به فکر فرو برد و یاد خانم مدیر افتادم که کجایی بیا این صحنه ها را ببین ولطفا"مانتوی دانش آموز مارا با قیچی پاره نکن و او را نبر روی پله هاو به تمام محصلین نشان نده ! ( البته کاری به انتقاد یا طرفداری از این مد ها را ندارم ،منظورم نحوه برخورد های نامناسب با مسایل و دانش آموزان بود وقربانی کردن دانش آموزان مودب و درسخوان )

73-  این یکی دیگه خیلی جالبه ، دانش آموز مفلوجی داشتم که با ویلچیر مدرسه میاوردنش ، کلاس چهارم ابتدایی بود و من مربی پرورشی مدرسه اونها .   بسیار فقیر و بی بضاعت بودند به من خیلی علاقه داشت یک روز در زمستان برف زیادی باریده بود  و امکان آوردن و بردن با ویلچیر نبود و تنها فرد خانواده او پدرش بود که شکسته و ضعیف و کارگر بود من وی را دیدم که با کول فرزندش را به مدرسه آورد من دلم سوخت تصمیم گرفتم یک روز عصر این دانش آموز را با 4  نفر از بچه های بی بضاعت همسایه شان به منزل دعوت کنم ، ماشین فرستادم و آوردند منزل ما . من هم هدایایی برای آنها تهیه کردم وپذیرایی کردم و ساعات خوشی را گذراندیم و کلی حرف زدیم از آینده و امید و آرزو و طرح زندگی و به قول خودش که بعدا" صحبت کرد : مهمانی ما زیباترین و سفید ترین روز زندگیش بود و اولین جرقه های امید برای  ادامه زندگی برای وی زده شده بود چون تا قبل از آن تکه ای گوشت بود که با دیده ترحم این طرف و آن طرف می بردنش ! وفکر نمی کرد آقا معلم ماشین بفرستد دم کوچه شان و یکی را بفرستد و دعوتش کنند به مهمانی آنهم مهمانی معلم پرورشی . غروب هنگام برگشتن به منزل ، دوستانش تمام ماجرای مهمانی و خوشی های آن را برای همسایه ها و هر کدام از محصلین محل که دیده بودند تعریف می کنند و برای خود کلاس می گذارند و به آن افتخار می کنند ! و شب آرامی را سپری می کنند تا اتفاق وحشتناک صبح که پتکی بود بر سر آنان و چندین پتک بود بر سر من بیچاره !!   ماجرا از این قرار بود که بچه ها اول صبح روز بعد به آقای مدیر گزارش می دهند که 5 نفر از دانش آموزان دیروز عصر رفته بودند مهمانی منزل آقای معلم ، و چون صبح تمام بچه های مدرسه جلو درب ورودی سالن ، دور و بر ویلچیر این دانش آموز را گرفته بودند تا تعریف مهمانی و هدایا را از زبان خودش بشنوند و نظم مدرسه را به هم زده بودند و آقای مدیر و معاون از این صحنه هایی که نظم دبستان را به هم می زد به شدت عصبانی شده بودند تصمیم به تادیب  آنان می کنند که خیلی پر رو بار نیایند ! و هر 5 نفر را جلو دفتر به عنوان متخلف و آماده برای بازخواست و تنبیه به همراه ویلچیر این دانش آموز کاملا" معلول نگه داشته تا مراسم آغازین مدرسه تمام شود و آنوقت حسابشان را برسند !!!!من چند دقیقه ای دیر به مدرسه رسیدم  وقتی دیدم هر 5 نفر دارند به شدت گریه می کنند و اشک می ریزند و راستش از دیدن من هم مقداری خجالت زده بودند چون مهمانهای با تشخص دیروزی اکنون متخلف و در انتظار مجازات بودند  ، و سرشان را پایین انداخته بودند !   سوال کردم چی شده چرا اینجایید چرا گریه می کنید ؟ گفتند جلو درب ورودی سالن بچه دور ما را گرفته بودند که اقای مدیر ما را دید و عصبانی شد و انداخت اینجا !!!  من که از ناراحتی داشتم منفجر می شدم چون واقعا" تخلفی نکرده بودند و در حد یک بازی کودکانه و یک شادی تازه بود ، گفتم عیبی ندارد ناراحت نشوید من از آقای مدیر خواهش می کنم شما را ببخشد  این دفعه بروید سر صف من پا درمیانی می کنم . خوشحال شدند و ویلچیر را حول دادند به سمت صف ولی این بی انصاف معاون آمدو با پرخاش دستور داد برگردید مگر مدیر نگفته نباید بیایید صف و بعد از تنبیه بروید کلاس !؟ خلاصه من داشتم قاطی می کردم  ، ثانیه های مراسم آغازین ، برای من ساعتها شده بود... بالاخره تمام شد و نزد مدیر رفتم و خواهش کردم که حداقل اون دانش آموز مفلوج را بزار بره  ، داره خورد میشه ! دیدم حالیش نیست و به جای توجه به خواسته های من شروع کرد به تذکر دادن ، شما به چه حقی دانش آموز را دعوت به منزل کرده اید ؟ من اجازه این کار را نمی دهم!  گفتم آقای مدیر من قبلا" با خانواده شان صحبت کردم و اجازه گرفتم و ضمنا" در ساعت غیر درسی بود زیاد سخت نگیر ، به هر حال فکر می کنم آنروز اول صبح  مدیر  با اهل و عیال منزل  دعوای مفصلی کرده بود ولی متاسفانه سر آن دانش آموزان بیچاره و سپس سر من خالی شد ... من کوتاه نیامدم وبه او هشدار دادم که این مدرسه نمی مانم واز شما به اداره شکایت می کنم ( چون چند روز قبل یک دانش آموز را روی سر گرفته بود و از فرط عصبانیت خواسته بود پرت کند زمین که آن دانش آموز کنترل ادرار خود را از دست داده بود ! ومن به شدت به وی معترض شدم که نیاید این کار ها را در مدرسه بکند و واسطه شدم که پدر دانش آموز به دادگاه شکایت نکند )به عنوان اعتراض مدرسه را ترک کردم و به سوی اداره رفتم  خودش دوان دوان به همراه معاون و خدمتگزار مدرسه هر کدام به فاصله 100 متر به من رسیدند و من هم دست بر دار نبودم و قاطع بودم برای کار خود .....  باور کنید آنقدر خواهش و تمنا کردند تا با شرایطی منصرف شدم و برای شکایت به اداره نرفتم .  از شرایط من این بود که هیچ مانعی نباید در مدرسه برای فعالیتهای تربیتی باشد ، تنبیه بدنی مطلقا" حذف شود ،هزینه های لازم برای فعالیت های تربیتی پرداخت شود ، دانش آموز مفلوج و 4 نفر دوستانش در صف به دلیلی مورد تشویق قرار گیرندو هدایایی به آنها داده شود ،و چند شرط دیگر به نفع دانش آموزان . تا اینکه آرام آرام این نگرانی عمیق قلبی از دلم بیرون رفت و فراموش کردم و خدا را شکر کردم که دل این بچه های بی بضاعت و بی کس و کار را به دست آوردم . و تا آخر سال کوچکترین مشکلی برای بچه ها پیش نیامد.

74-  اما شیرین ترین خاطره من از دوران خدمت که تا ابد برای من زنده خواهد بود استقبال تمام دانش آموزان مدرسه در داخل خیابان محل مدرسه و گریه گردن خیلی از آنها به دلیل خوشحالی ، از من بود که البته حسادت همکاران به این نوع برخوردها و اینکه دانش آموزان مستحق احترام نیستند  قبلا" باعث شده بود  فعالیت های تربیتی و آموزشی خود را قوی تر و مصمم تر انجام بدهم و با تمام دانش آموزان دوست شده بودم ، آنهم دانش آموزان مناطق محروم و حاشیه که انصافا" خونگرم و دلسوز و باتعصب و بامرام هستند . به مدت 2 هفته برای عمل جراحی بیرون آوردن یک ترکش از بدن به بیمارستان رفتم و در این مدت خیلی از دانش آموزان ناراحت بوده و اظهار لطف کرده بودند تازه آنموقع متوجه شدم محبت چه کارهایی می کند که هیچ صلاحی به اندازه آن در جذب دانش آموزان به مدرسه و معلم و مربی کار ساز نیست و فایده این برخورد دانش آموزان برای من این بود که مصمم تر و با اشتیاق بیشتری به فعالیت های آموزشی و تربیتی بپردازم .در واقع عمل آنها موجب تشویق و بازخورد مناسب برای من شده بود .

75-  حدود 10 یا 11 سال پیش که موبایل گرفته بودم و تعداد انگشت شماری از مردم دارای موبایل بودند ، یک روز با تذکر و نصیحت آمرانه مدیر برخورد کردم که : شنیده ایم موبایل گرفته ای ، لطفا" اگر به من گوش می کنی آن را در منزل نگه دار و بیرون نیار برای خودت دردسر درست نکن این وسیله ها چه فایده ای دارد ؟مگر موبایل چه سودی دارد ! بالاخره مجبور شدم قاچاقی آن را نزد خود داشته باشم و کسی از این ماجرا بویی نبرد که من با خود موبایل به همراه دارم  تا نکند برای من دردسرهایی درست شود ، باید بگویم موبایل های اولین سری درایران، یعنی آلکاتل  خیلی بزرگ و سنگین بود و به سادگی زیر لباس هم قایم نمی شد ، این روزها به خودم و آن مدیر می خندم که حتی بچه های مدارس ابتدایی هم موبایل دارند ، البته آگهی های تبلیغاتی تلویزیون ، کودکان را هم مجبور به خرید موبایل و استفاده از آن کرده است .

76-  یک روز در مدرسه راهنمایی ، مدیر و معاون و مربی تربیتی هر سه نفر  بعد از رفتن دبیران به کلاس از من خواستند که در دفتر  بمانم تا مسائلی را مطرح کنند ، بلافاصله در ذهنم خطور کرد که از آن تخلف های همیشگی مرتکب شده ام و باید مورد سرزنش یا نصیحت دوستانه قرار بگیرم ! بعد از اینکه آقای مدیر پیش قدم شد که : فلانی فکر می کنم بهتر است مقدار بیشتری دقت کنی و شیوه های کلاسداری خود را تغییر بدهی و مقدار بیشتر رعایت نظم و انضباط کلاس را بنمایی ! سپس معاون و مربی در باب کنترل بیشتر دانش آموز و رعایت سکوت و انضباط  نظریه های کارشناسی خود را بیان کردند  که کلاس شما متاسفانه دارای سرو صدا و جنب و جوش زیاد از حد است و برای مدرسه مشکلاتی به وجود آورده ، تازه ، اقتدار شما هم برای دانش آموزان و سایر دبیران زیر سوال خواهد رفت که توانایی کنترل کلاس را ندارد ، کلاس باید ساکت و آرام و بی سر و صدا باشد و در این راستا ما پیشتیبان شما خواهیم بود اگر کسی به انضباط کلاس توجه نکرد بفرست دفتر تا حالش را بگیریم ! (به عبارتی حکومت نظامی توسط من  ایجاد شود و قوای مدرسه هم حامی باشند !)

77-  این مورد دیگر خیلی عجیب بود!  در دبیرستان پسرانه ای مشغول به تدریس شدم که به گواهی دبیران در سال قبل لقب "لیان شامپو" گرفته بود و(به عقیده آنان) معدن دانش آموزان قالتاغ و زور گو و درس نخوان بود ، برای من کار ساده ای بود با شیوه هایی آنها را به کلاس و مدرسه علاقمند کنم  ولی از نظر مدیر و معاون تخلفات نابخشودنی مرتکب شده بودم یکی از این تخلف ها رامدیرمدرسه که بسیار محافظه کار و محتاط بود(وبه درد این کار حساس نمی خورد) در خیابان به من متذکر شد و اصرار داشت که مجبوراست در صورت تکرار من، کار های دیگری بکند !  چرا دانش آموزان در کلاس شما دست می زنند ؟! مگر نمی دانید این رسم های شاهی باید برداشته شود ؟اصلا" این کار درست نیست و من خودم مخالف تشویق به صورت دست زدن هستم آنهم در سطح دبیرستان !   ... من اشاره کردم که این کار فقط در سطح کلاس است و در هیچ مراسم و مناسبتهای عزاداری بچه ها دست نمی زنند (کف نمی زنند) و فقط برای تشویق های درسی و پاسخ های دانش آموزان به سوالات و یا طرح نکته نظرات تازه آنان انجام می شود ... مدیر  در پایان متذکر شد: آقای فلانی در اداره راکه می شناسی بسیار فرد مذهبی است و با این کارها به شدت برخورد می کند اگر یکی از دانش آموزان یا والدین با اداره تماس بگیرد ، شما چه جوابی داری ؟ ...

78-  اصلا" یادم نمی رود مخالفت آقای مدیر با این کار تازه من ،  برای اینکه از اوقات بیکاری دانش آموزان در کلاس یا منزل استفاده بهتری بشود  رفتم و از جیب مبارک خودم  32 عدد کتاب متنوع غیر درسی مناسب سطح راهنمایی خریدم  و با تبلیغات از قبل و آماده سازی و قول دادن جایزه به دانش آموزان  روز موعود آنها را به کلاس بردم و 2 نفر از دانش آموزان کلاس را مسئول ثبت نام و قرعه کشی برای دریافت کتاب به صورت امانت کردم  یعنی هر هفته یک دانش آموز یک کتاب را می خواند و هفته بعد  کتاب دیگری را از بغل دستی می گرفت و هر دانش آموز خلاصه ای از کتاب را در 3 یا 4 دقیقه برای کل بچه ها توضیح می داد و از این کار لذت می بردند و کتاب ها در پایان سال مال خودشان می شد ...تازه ممکن بود جایزه دیگری هم بگیرند و در تابلو اعلانات و مراسم آغازین معرفی شوند . اما هفته سوم آقای مدیر عصبانی ، ابتدا به اصل کار گیر داد که یکی از والدین اعتراض کرده و گفته مدرسه جای کتاب درسی خواندن است نه چیز دیگر ! تازه کتاب ستاره شناسی و اندام انسان و شعر و قصه چه ربطی به درس شما دارد ؟ اینها وظیفه کتابدار مدرسه و دبیر ادبیات است !  من دانستم که آقای مدیر آنقدر محتاط است که از تلفن یک مادر دانش آموز ترسیده و رنجیده خاطر شده است و به خاطر این اعتراض ،  32 دانش آموز و فعالیت من را فدا کرد  که نکند به اداره زنگ بزنند و ازاین تخلفات ما در مدرسه باخبر شوند و یا نکند بازرسان ارزشیابی بیایند و به روش های تدریس برخی دروس اشکال بگیرند و بگویند چرا در این مدرسه کم کاری می شود ؟!

79-  نوشتن پیش نویس اولین تالیفم ، کتابی به نام "روحیات جوان ومهرطلبی" ، بادردسر هایی همراه بود . در مدرسه ای ابتدایی بودم که ماشین تایپ داشت و آنموقع کامپیوتر نبود برای تایپ ... از آقای مدیر خواهش کردم که خودم  کاغذ ، کاربن ، نوار ماشین می خرم فقط اجازه بده در ساعات تعطیلی مدرسه بیایم  بلکه این پیش نویس را تایپ کنم  تا بفرستم تهران برای تایید ، ایشان کلی شرایط تعیین کرد و من پذیرفتم و گفتم اگر برای ماشین تایپ هر مشکلی درست شود به عهده می گیرم ،  3 هفته روزهای جمعه می رفتم بعد از کلی غر غر سرایدار  و قفل کردن درب مدرسه ازبیرون برمن ، مشغول تایپ می شدم و تقریبا نصف آن را تمام کردم  تا اینکه شب هنگام ، مدیر تماس گرفت که فوری خودت را برسان ، رفتم و نهایت دلخوری خود را از طرف اداره به من ابلاغ کرد و فردا باید می رفتم اداره و جوابگو می شدم  گفت : به اداره گزارش داده اند که شما از امکانات دولتی مدرسه استفاده شخصی کرده اید و این با مقررات اداره و معیارهای شرعی سازگاری ندارد ....   مدیر : دیدی فلانی ما راهم بیچاره کردی من چه جوابی به اداره بدهم ؟   بعد از کلی دلداری به وی گفتم تمام مسئولیت این عمل متخلفانه و غیر انسانی خود را می پذیرم ! به اداره رفتم و بعد از کلی تذکر و بازخواست بالاخره برای من یک تخفیف قائل شدند که چون جوان هستی و فعال این دفعه می بخشیمت ولی اگر تکرار شود شاید کار شما تا اداره کل هم برود ، استفاده از بیت المال حرام است ( البته من خیلی معتقدم که استفاده از بیت المال حرام است و به شدت رعایت می کنم و لی این یک کار تحقیق و تالیفی بود در راستای آموزش و پرورش و برای آموزش و پرورش و جهت تشخص معلمان آموزش و پرورش ... )بگذریم باقیمانده را با دست نوشتم و فرستادیم اداره ارشاد اسلامی و قبول نکردند  زیرا باید تایپ می شد  مجبور شدم یک ماشین تایپ کیفی بخرم و  در آخر فرستادیم و از طرف وزارت ارشاد اسلامی مجوز چاپ گرفت .(یادبرخی از مسئولان می افتم که خیلی بدشان نمی آید با ماشین های بالاتر زانتیا وباپلاک قرمز بروند تخمه و آجیل بخرند  و یا بچه معصومشان را با راننده اداره برسانند درب مدرسه و یا از بنزین مفتی ماشین دولتی استفاده کرده و هنگام رفتن به ماموریت ، خانم و بچه هارا هم ببرند شمال تا یک آب و هوایی تازه کنند آخه اون بیچاره ها در منزل می پوسند آنهاهم نیاز به گردش دارند ! )

80-  در نظر تعدادی از مدیران مدارس ، مقر و پایگاه اقدامات نظری و طراحی بر علیه مدیریت بزرگ آموزشگاه ، همان آبدارخانه می باشد ، مدیری داشتیم که به من متذکر شد که بحث های سیاسی در مدرسه ممنوع است و نباید برایش دردسر درست کنیم ! آخه یکبار همکاران ما در آبدارخانه صحبت از افزایش حقوق متناسب با تورم و گرانی کرده بودند و من هم رفته بودم یک چای اضافه بخورم ، بیچاره حق به جانب می گفت اگر مسئولین بدانند بر علیه آنها توطئه می شود ممکن است با من مدیر فلک زده برخورد قانونی کنند و حتی به شغل شما هم آسیب جدی وارد شود! خواهش می کنم تا مدتی آبدارخانه نروید ( و با این اقدام مدیریتی فوق تخصصی خود یکی از پایگاههای فعال خرابکاری را تخته کرد که تاحدودی هم مصرف کننده چای اضافی بود !)یاد کامندان شرکت گوگل افتادم که بیچاره ها باید اجبارا"در روز چند وعده میوه وسبزی و شیرتازه از جیب شرکت بخورند و الا اخراج خواهند شد و هر موقع خسته بودند باید بروند در اتاقهای مخصوص شرکت استراحت بکنند یا بروند در یک اتاق دیگر بخندند و داد بزنند وشادی کنند!

81-  در 10 یا 11 سال پیش در دبیرستان دختران بودیم که یک معاون مطلقه و عصبی و بدبرخورد داشت و از ریخت آقایان در دبیرستان دختران متنفر بود و با همه آنان سر جنگ داشت و در کار تدریس آنان هم به نوعی دخالت می کرد ، با هزینه خودم هر روز یک شماره روزنامه گرفته بودم و یک قفل هم برای میز معلم که از تمام ابعاد جوشکاری و کاربیت کاری شده بود ،خریدم و کلید آن را دست یکی از دانش آموزان دادم تا بچه های کلاس های دیگر روزنامه های روزهای پیش را گم وگور نکنند و اوقات بیکاری و زنگ تفریح مطالعه کنند و حتی شب ها با نوشتن اسم ببرند خانه و روز بعد بیاورند  . این خانم معاون که به کارهای ما مشکوک شده بود و شم پلیس بازی او گل کرده بود ابتدا مدیر را در جریان می گذارد که فلانی منابع غیر درسی به مدرسه می آورد و تازه یک قفل برای میز کلاس خریده و نمی دانم داخل آن میز چه خبرهایی هست بالاخره حکم قضایی و شفاهی خانم مدیر را گرفته بود و با یک تیم زیر دست وچابک شامل خدمتگزار ،دفتر دار و با نظارت خودش و خانم مدیر در غیاب من و بچه های کلاس اقدام به شکستن قفل کرده و محتویات آن را بازرسی کرده و چون محموله مشکوکی پیدا نکرده بودند یه جوری سرهم کرده و قضیه را ختم دادند ، بچه های کلاس هر یک تقصیر شکستن قفل را بر عهده دیگر دانش آموزان می انداخت تا اینکه آقای خدمتگزار که دل خوشی از معاون نداشت به من راپرت داد و وقتی به مدیر اعتراض کردم به سادگی به من گفت مدیر و معاون می توانند در تمام امورات جزیی دبیران دخالت کنند( مدیر مدرسه سال قبلی با قاطعیت به من گفته بود که مدیر حق ندارد در کارهای دبیران دخالت کند!) حال خدا را شکر کن که چیزی پیدا نشده است ، اصلا" خواهش می کنم از همین امروز نباید روزنامه بگیری برای کلاس ، من تمایل دارم دبیران به درس و فعالیتهای مثبت کلاسی بپردازند ! و با اقدام به موقع خود ، این عادت بسیار زشت را که بردن  وسایل کمک آموزشی و مطالب کمک آموزشی به کلاس بود ، در باقیمانده سال که 4 ماه  مانده بود  به من ترک داد !(البته انگار در کشو میز معلم باید نارنجک ، مواد منفجره و ابزار خرابکاری پیدا میشد که نشد!)

82-  وجود معاون اول  دوم و سوم یا کمک معاون اول  و کمک معاون دوم و دفتر یار و غیره در برخی مدارس یک قضیه خنده دار بود که بالاخره تمام شد ، وخیلی از آنان بیکار در دفتر می نشستندو منتظر پایان وقت گرانبهای آموزشی خود و مدرسه بودند تا بعد از یکروز کاری سخت و طاقت فرسا برونددر جمع صمیمی خانواده بنشینندو از زحمات خود در مدرسه تعریف کنند ! و وقتی درخواست کاری می کردی فقط یک جواب داشتند وظیفه ما نیست ! یکبار نیاز داشتیم تا برای کنترل اتاق گفتگو ی کلاسی (در رابطه با موضوعات آزاد مرتبط با درس  که به صورت گروهی و کنفرانسی برگزار می شد و دانش آموزان ، گرداننده اصلی جلسه بودند و خیلی از این برنامه رضایت داشتند ) و همکاری برای ایجاد نظم به کلاس بیایند و چند بار دانش آموزان را دفتر فرستادم که نیامدند و جالب اینکه روز بعد به مدیر اعتراض کردند که دبیر جامعه شناسی نظم کلاس ها را به هم زده و چه کار دارد به دانش آموزان کلاس های دیگر ؟اصلا" ما شده بودیم اخلال گر نظم مدرسه ! ولی در کمال ناباوری مدیر و معاون اصلی هم به ما معترض شدند که آقا ، مدرسه جای درس دادن است نه کنفرانس و جلسه ! ببینید دبیران دیگر چقدر خوب کارشان را انجام می دهند ولی شما اصلا" توجهی به نظم وانضباط مدرسه نداری !  به همه اینها در دفتر معترض شدیم  و بعد از توضیح در مورد فواید این روش ها برای یادگیری بهتر درس ،  تهدید کردیم که کارشناسی اداره را برای جلوگیری از اعمال شیوه های تدریس جدید توسط مدیر و معاونان مدرسه ، در جریان می گذارم ! اما کو گوش شنوا ؟یکی گفت من که پرونده کمیسیون پزشکی دارم نباید کار کنم ، آن یکی گفت من باید بروم مرخصی ، اون یکی دیگه گفت من تازه از مرخصی استعلاجی اومدم  ، اصلا" بفرمایید مگر شما بازرس هستید که سین جین می کنی  دلمان نمی خواهد کار کنیم  زورکی که نیست ؟ برو هر کاری که دلت می خواهد بکن ! اون کنفرانس های الکی که شما برگزار می کنی پر از مطالب به درد نخور دانش آموزان است که شانه خالی کردن  از درس و کلاس است و وقت را به بطالت می گذرانید  ، اصلا" چرا مباحث مدگرایی و آرایش و غیره را مطرح میکنید ؟(موضوع هنجار شکنی و مضرات مدگیرایی و تقلید از غربی ها در مد و لباس )ما که دیدیم حریف اینها نمی شویم ، کوتاه آمدیم و آنها تا آخر سال با من لج بودندو حتی جواب سلام ما را هم نمی دادند چون من مسئول پررو کردن و حق طلبی دانش آموزان بودم و این یکی از کارهای زشتی بود که معلم در باب آموزش حق طلبی و حق گویی به دانش آموزان می داد ) تصمیم گرفتیم با همکاری دانش آموزان درخواست کتبی برای برگزاری کنفرانس ها از دفتر داشته باشیم ( البته دختر یکی از مسئولین رده بالای شهر هم داخل کلاس بود که غیر مستقیم خیلی کمک کرد و از ما و شیوه ما طرفداری کرد و گفته بود از روزی که فلانی به این دبیرستان آمده مطالعه درسی دانش آموزان در منزل و علاقمندی برای حضور در مدرسه ، بیشتر شده بود )

83-  یکی از کارهای متعجب کننده در مدارس این بود که باخبر شوند بازرس به مدرسه می آید ، تمام وضعیت فوق العاده می شد ،به همه تذکر میدادند که مراقب باشید بچه ها شلوغ نکنند و سرو صدایشان بیرون نیاید ،کسی نباید برای آبخوری و دستشویی بیرون کلاس بیاید ،تازنگ زده شد دبیران زودتر بروند کلاس ،درب کلاس ها بسته باشد ،تدرس کنید و نمره بگذارید ،بچه ها مرتب باشند ،وتذکراتی از این قبیل  من نمیدانم چرا قبل و هنگام آمدن بازرس یا بازدید کننده و مسئول ، تمام کارکنان مدرسه مضطرب و دستپاچه و نگران می شدند ؟ انگار همه تخلف کرده و نباید کسی از آن بویی ببرد و برخی مدیران ضعیف هم با اقدامات مفید و نوآورانه همکاران به اهرم بازرس مخالفت می کردند و اینکه ممکن است بازرسان از این وضعیت خوششان نیاید و خلاصه خیلی از کارهایی که خودشان مایل نبودند به نام بازرس و اداره مختومه اعلام می کردند  یکی از این کارهای بد  این بود که من میز و نیمکت ها را مدتی یکبار دور کلاس می چیدم و نحوه نشستن بچه ها تفاوت می کرد و همه چهره به چهره به سبک مسابقات تلویزیونی در گروههای 4 نفره درس پاسخ می دادند و کسی به عنوان تنبل و کم کار معرفی نمی شد و فواید زیادی داشت که حداقل آن کاهش اضطراب و استرس هنگام پرسش درس  بود ، یکروز که نوبه یکی از کلاس ها بود و ما این کار را کردیم مدیر و به همراهی ناظم و خدمتگزار و دفتر دار به درب کلاس آمده و بدون مقدمه شروع به مرتب کردن میز ها بر اساس روش معمول مدرسه کردندو گفتند تا چند دقیقه دیگر بازرس از اداره خواهد آمد و این کار ها موجب رنجیده خاطر شدن آقایان بازرس و شاید تذکر به مدیر و درج کتبی در برگه بازدید شود ! فعلا" این کار را تعطیل کنید تا آنها می روند ،جلسه بعد ادامه دهید !www.zibaweb.com

84-  یکسال در یکی از مدارس در 5 دقیقه پایان وقت کلاس برای تنوع و استفاده از وقت ، کاری کرده بودیم به نام "عادات نیکو" که شامل یک حدیث برای کارهایی مانند دروغ نگفتن ، یک آیه قرآن ، یک عمل بهداشتی مانند مسواک زدن ،برنامه غذایی ،آداب احتماعی هنجاری و غیره می شد  بعد از مدتی مدیر به ما معترض شد که این کار خوبی نیست و نباید تکرار شود چرا که هم وقت مفید آموزشی کلاس را می گیرد  و بعلاوه اینکه با یادآوری یکی از مادران ، شما از کلمه "بد و زشتی" برای کار خود استفاده کرده اید و آن کلمه "عادات" است نباید این کلمات در مدرسه بکار برده شود و آقایان باید مسایل این چنینی را بیشتر رعایت کنند چرا که  " عادات" موجب خجالت دانش آموزان و حیای آنها می شود ! و جزو کلمات زشت در دیکشنری خانم هاست ! گناه من این بود که یکی از دانش آموزان در منزل تقاضای خرید مسواک و خمیر دندان کرده بود و ممکن بود با این خرید کل بنیان خانواده متزلزل شود و با ورشکستگی مالی روبرو می شدند  پس نامردی نکرده و این طرح ساده و جذاب را به همدستی مدیر "وتو" کردند وهمچنین باعث عدم اتلاف وقت کلاس شدند و بهتر این بود که برای جلوگیری از اعتراض والدین ، دانش آموزان ،در جای خود ساکت بنشینند وبا خفقان معلم، خفه خوان بگیرند ! ولی من 2 هفته بعد فقط اسم طرح را عوض کردم به نام "این گونه باشیم" و تا آخر سال ادامه دادم .با این تفاوت که وقتش را به حدود 7 دقیقه تغییر دادم و موارد خریدنی را حذف کردم!

85-  معمولا" پایان سال فصل خداحافظی بود تعدادی از محصلین علاقه دارند از دبیر خود دستخط و امضابگیرند ؛ چرا که تعدادی از آنان قول داده بودند وقتی پزشک ومهندس و پرستار شدند بیایند و آن امضا را نشان دهند تا تجدید خاطره ای شود ، در دبیرستان دخترانه ای با فعالیت های مفید و رضایت شغلی خودم توانستم در یک کلاس فقط 1 تجدیدی داشته باشم وهمه از کارهای انجام شده در رابطه با درس راضی بودند و والدین هم بسیار تشکر می کردند ماه اردیبهشت و روز معلم و مراسم و غیره بود ودر اثر جو گرفتگی دانش آموزان ، هر کسی درخواست دستخط یا امضا از دبیران می کرد که با واکنش بسیار سرد و توذوقی دبیران روبرو می شد الا من که صف بسته بودند و شرط کردم برای همه یک مطلب بنویسم و قبول کردند و آن فقط این بود : "بسم الله الرحمن رحیم  ،خدایا همه ما را عاقبت به خیر گردان .والسلام  تاریخ و امضا "  حس حسادت همکاران گل کرده بود و به دیده تمسخر بدان نگریسته زیرا من عامل شکستن حکومت نظامی مدرسه بودم  .. روز بعد خانم مدیر باز هم در یک تذکر خواهرانه از من خواست اگر کسی  دفتری برای امضا آورد پیش شما نباید امضا کنی چون همکاران معترض شده اند ! من الان هم نفهمیدم به چه معترض شدند؟ و چرا دوست ندارند دانش آموز در مدرسه پر تحرک باشد و برای دقایقی به آرزوهای آینده خود بیاندیشد ؟ البته قبلا" در نهایت بچگی به همراه معاون رفته بود و تعدادی از دفاتر دانش آموزان رادیده بود که چه نوشته شده است ؟! از آنروز چند سالی میگذرد چندین نفر از لیسانس های اون کلاس ، درس خود را تمام کرده اند وفوق لیسانس ها تا یکی دوسال بعد درس خود را تمام خواهند کرد همین سالهای آتی از همین دانش آموزان چند دکتراهم از دانشگاه فارغ التحصیل می شوند و من خدا را شکر می کنم که می بینم  رفته و تحصیلکرده اند ولی زخم زبان حرف های غیر کارشناسی و بدبینانه برخی همکاران همان موقع خیلی آزار دهنده بود .

86-  در دبیرستان پسرانه محیط شاد و پر از مهر و محبتی با دانش آموزان 2 کلاس که من درس داشتم ایجاد کرده بودم و فقط 6 ساعت در آن مدرسه تدریس گرفته بودم  . رابطه ما آنقدر صمیمی بود که سایر دانش آموزان مدرسه چون این احوالپرسی و دست دادن و احترام متقابل دبیر و دانش آموز برایشان تازگی داشت ، حتی ماههای اول سال تمسخر هم می کردند . خوب به خاطر دارم در ماه بهمن بود و جشن های بهمن ماه  دانش آموزی ساکت ، مودب ، محترم و درسخوان که می دانستم دارای وضع مالی بسیار بدی هستند(وآثار سوختگی شدیدی کنار گردنش بود که از داشتن آن همیشه احساس رنج می کرد ودانش آموزان وی را مورد تمسخر قرارمیدادند) و دارای 5 برادر و پدر بود و فاقد مادر ، آخر ساعت در جلو درب مدرسه نامه ای به من داد و گفت من را حلال کن خیلی برایم زحمت کشیدی ! و به سرعت دور شد . باور کنید یک حدس هایی زدم مبنی بر تشکر کتبی از من و یا درخواست کمک مالی و یا اعتراف به یک اشتباه و غیره   اما گمانه زنی های من درست از آب در نیامد ، 1ساعت بعد نامه را خواندم تنم لرزید  چون در نامه نوشته بود همین امشب تمام شرایط خودکشی و مرگ را فراهم کرده و قصد ترک دنیا را دارد و بسیار جدی و آبدار نوشته شده بود ! بدون معطلی دست به کار شدم  ابتدا با یکی از دوستانش تماس گرفتم تا آدرس دقیق منزلش را بدهد و برود  پدرش را هر طور شده پیدا کند و کسی بویی از قضیه نبرد . بعد از 2 ساعت موفق شدیم پدرش را که در گوشه و کنار شهر در منزلی کارگری می کرد پیدا کنم  رفتم و از استاد کار بنا اجازه گرفتم تا مرخصی دهد و من خودم دستمزدش را خواهم داد ، رفتیم در بیرون شهر گوشه ای شروع به صحبت و پرس و جو دیدم اصلا" از مرحله پرت است و شاید برایش مهم نباشد که این پسرش را از دست بدهد یا نه اصلا" نمی دانست کلاس چندم است و درکجا درس می خواند  !فقط از وضع اقتصادیش شکایت می کرد و اینکه نان خور اضافه دارد! بالاخره فقط موفق شدم اطلاعاتی کسب کنم  از شرایط و مشکلات زندگی آنها ... و وی را توجیه کردم که اجازه بدهد فرزندش در شیفت مخالف در یک فروشگاه کار کند و دستمزد بگیرد  اتفاقا" خوشحال شد و با هم رفتیم  و ماجرا را به طرز زیرکانه ای دنبال کردم  که حتی این دانش آموز متوجه نشد که من عمدا" و به طور ضربتی مقدمات کار وی در فروشگاه را در شیفت مخالف فراهم آورده بودم(بیشتر قصد داشتم امید بدهم که از تصمیم خود منصرف شود وصرفا" هدفم این نبود که کار دائم کند )  و خلاصه به خاطر نامه خداحافظی ، خیلی قیافه خجالت زده ای داشت که تحملش برای من سخت بود و گفت وگوهای من با ایشان تا پاسی از شب طول کشید و نگران بودم که نکند طرح خودکشی خود را عملی کند ، نهایتا" از طرف خودم اجازه دادم 2 روز به مدرسه نیاید و استراحت کند و تا سه روز بعد آماده کار در فروشگاه شود . اما بشنوید از فردای آنروز  که بر اثر نیامدن به مدرسه ، مدیر یکی از دانش آموزان را مامور می کند برود درب خانه آنها و روز بعدش خبر آورده بود که دبیر فلان گفته یکی دو روز مدرسه نیا ، من که اشتباه کرده بودیم و به خاطر اینکه مدیر ما را سوال پیچ نکند در رابطه باعلت اصلی دادن مرخصی ، به وی نگفته بودیم،البته در این موارد ناحالی بود و بسیار خشک و انعطاف ناپذیر و کار مفیدی نمی کرد  . آقای مدیر من را به مدرسه احضارکرد به شدت به ما توپید و اعتراض کرد که سر خود حق ندارید مرخصی بدهید ، مدرسه مقررات دارد  در و پیکر دارد ! من که می دانستم توضیح دادن به او بیفایده است و شاید کار را خراب کند شروع کردم به توجیه و از این شاخه پریدن و به آن شاخه رفتن ولی دست بردار نبود  ، از ایشان قول گرفتم که مسئله پیش خودش محرمانه بماند و نامه را نشانش دادم و جریان و زحمات عصر و شب را توضیح دادم و فکر می کردم آلان شروع می کند به تقدیر و تشکر و معذرت خواهی ولی دیدم  بیشتر  از قبل توپش پر شده بود ! و می گفت: آقا ! شما یک دبیر هستید اینها کار مشاور و مدیریت مدرسه است شما به هیچ وجه نباید دخالت می کردی  بیرون از مدرسه ما هیچ مسئولیت و وظیفه ای نداریم ! باید بروی آلان محصل را به مدرسه بیاوری یا اخراجش می کنم ! دیدم یک تشر و برخورد تند لازم دارد و گفتم همین آلان اخراجیش را بنویس تا ببرم مدرسه دیگر  اصلا" او می خواهد درس نخواند و ترک تحصیل کند و من به وی گیر دادم که نباید بیاید این مدرسه ....  بلاخره این بار مربی پرورشی به کمک من آمد و ماجرا را برایش گفتم و یک ستاد تربیتی ضرب العجل تشکیل دادند و قضیه را تمام کردیم  حال من مانده  بودم و کار در شیفت مخالف و رو انداختن به صاحب فروشگاه و ضمانت من و مشکلات دیگر  که به شکر خدا همه را قبول کردم و حدود 5 ماه در آنجا کار کرد و خوشبختانه قبول شد و مشکل خاصی پیش نیامد  ولی آقای مدیر از آن روز روی خوشی به من نشان نداد و به چشم متخلف به من نگاه می کرد  ولی من کوتاه نیامدم و به تمام فعالیت های خود مبنی بر احترام به دانش آموز و رسیدگی و راهنمایی و مشورت با آنان به کارم ادامه دادم .

87-  عکس انداختن دبیر و مسئولین مدرسه با دانش آموزان باعث افتخار و تشخص آنان می گردد و فواید مطلوبی دارد . من این کار را با دانش آموزان انجام می دادیم در یک دبیرستان پسرانه در ماه سوم  از داوطلبان خواستم اگر مایل هستند با هم هزینه کنیم و 1 حلقه فیلم بگیریم و به تعداد مورد نیاز از عکس ها چاپ کنیم . عکس ها راهم گرفتیم و چاپ کردیم که با تذکرات پدرانه و ریش سفیدانه مدیر روبرو شدیم و دستور به ترک چنین کارهایی داد از ترس اینکه  ممکن است حرف و حدیث هایی پشت سر این کارها بگویند  و مشکلاتی برای مدرسه به وجود بیاید و هزار دلیل و اتفاق پیش نیامده دیگر ! ( یاد برخی مدارس کشورهای توسعه یافته افتادم که هر سال عکس های دسته جمعی دانش آموزان را تا مدتی در سالن و کتابخانه مدرسه نصب می کنند و به عنوان آرشیو با ارزش نگه می دارند و این کار را تشویق می کنند  اما در ایران از نظر یک مدیر  تخلف محسوب می شود ! )

88-  یکی از جلوه های منفی کم کاری از معلمی بود که در اثر بر خوردهای نا آگاهانه مدیر در مدرسه ، منزوی شده بود و 3 ماه کامل شروع کرد به : فقط درس دادن و درس پرسیدن و سکوت و عدم جنب و جوش ، هر جلسه پرسش الزامی بود آنهم از تعدادزیادی ، دانش آموزان مجبور بودند بخوانند چون اگر نمی خواندند نمره تک می گرفتند و به دفتر می رفتند و خیلی وقت صدای خود را بلند می کرد داد می زد شاید روی دانش آموزان دست بلند می کرد و خلاصه یک حالت  ارعاب و وحشت به وجود آورده بود  و جالب این که حتی یک اعتراض توسط والدین به او نشده بود و مدیر هم از کارهای او ، داشت رضایت کسب می کرد ! بالاخره دانش آموزان خسته شدند و هیچ توجهی به کلاس معلم نمی کردند  و موضوع شکایتشان را به من گفتند . موضوع رابا همراهی مربی تربیتی و یکی از دبیران دانا مطرح کردیم و در پی راهی بودیم تا ایشان را از این درگیری و جنگ اعصاب خلاص کرده و روحیه تازه بدهیم ، ماجرا را گفت که در یکی از کلاس ها در مورد فلان مسئله کشوری حرف زده بود و یکی رفته بود راپرتش را داده بود به مدیر و آقای مدیر حسابش رو رسیده بود و مارک سیاسی رو بر پیشانی وی چسبانده بود ، در حالیکه این آقای معلم اهل این حرفها نبود و سابقه سوءسیاسی نداشت ولی از فرط عصبانیت شروع به لج بازی با آموزش و دانش آموز کرده بود و دودش به چشم دانش آموز می رفت ... بعد از صحبت و درد دل و همدلی تعدادی از همکاران با او  ، مقداری از فشار روانی او کاسته شد و برنامه ای چیدیم تا یک روز دانش آموزان کلاس به خاطر مناسبتی جشنی ترتیب دهند و رابطه دوستی قبل دوباره تکرارو آرام آرام قضیه فراموش شود

89-   من به آقای مدیر : خواهش می کنم یک کاری بکنید تمام 6 کلاس دانش آموزان سال اول از دست دبیر فلان ناراضی هستند و می گویند : نحوه تدریس او فقط روخوانی نوبتی چند دانش آموز  از روی کتاب است و می گوید جلسه بعد می پرسم و وقتی سوال می کنیم می گوید : اگر در منزل بخوانید متوجه می شوید !  یا بهتر است همین آلان شروع کنید به خواندن ، اگر صدای کسی بالا بیاید صفر می دهم و می فرستم دفتر ! (به جای مباحثه و تحقیق و فعالیت و تشویق در محیط دبیرستان !) تنها نگرانی دبیر این بود که دانش آموزان هر جلسه باید به نوبت و طبق لیست دفتر نمره  ، شمرده و با صدای بلند بخوانند و نوک خودکار باید دقیقا" زیر کلماتی باشد که خوانده می شود اگر بیایم و کسی نداند کجا را می خواند می رود دفتر ! جالبتر اینکه روی صندلی خودش می نشست و حتی یکبار هم میزهای آخر کلاس  سرک نمی کشید ! شاید از فعالیت مفید و موثر آموزشی در کلاس خسته می شد !   مدیر به من پاسخ داد  فلانی،  دبیرستان و مدارس مقررات خاصی دارند من که نمی توانم در کار دبیر دخالت کنم ممکن است ناراحت شود و بش بر بخوره ! و بگوید چرا در روش تدریس من دخالت می کنی ( من یاد روش سرکار گذاشتن افتادم نه روش تدریس! و به خودم بد گفتم که سیستم آموزش و پرورش نباید آنقدر کلاس را به حال خود رها کند تا مدیر هم جرات نداشته باشد یک نظارت نسبی و محترمانه بر کلاس داشته باشد و یا از این بابت مدیران را آموزش دهد که حق دارند بر کار و فعالیتهای آموزشی مدرسه نظارت کنند  )

90-   رودرباسی مدیر و وجود برخی معلمین وقت کش ، مرا در مدرسه خیلی عذاب می داد ، یکی از آنها که به نام استفاده از کتاب کمک آموزشی از اول ساعت تا پایان آن  فقط مشغول روخوانی از یک کتاب بود تا دیگر دانش آموزان به دقت بنویسند و شب در منزل مطالعه کرده و آخر امتحانات ثلث از آنها هم 2 نمره خواهد آمد ! جالبتر اینکه برای تمیز و قشنگ نوشتن این دفتر با رنگهای مختلف و یا حتی پاکنویس دوباره در منزل  1 نمره هم در نظر گرفته بود ، واگر کسی در هنگام نوشتن جملات معلم که از روی یک کتاب به کندی می خواند و موجب خواب آلودگی دانش آموز می شد ، جا می ماند ، و یا سوال می کرد که آقا این کلمه آخر چه بود ؟ فورا" عصبانی شده و 20 دقیقه ای در مورد دقت کردن (!) پند های حکیمانه می داد ! این دانش آموزان بیچاره هم  انگار به صدای یکنواخت معلم برای باز نویسی کلمات کتاب کمک آموزشی  عادت کرده بودند و در حین چرت زدن خیلی خوب می نوشتند و اگر کسی دستشویی داشت که وا اسفا ! امکان نداشت اجازه بدهند !....   باور بفرمایید حدود  4 هفته روخوانی از کتاب را انجام داده بود تا اینکه بر اثر اعتراض دانش آموزان مجبور شدم به مدیر بگویم به وی تذکر دهد ، ولی مدیربه یکباره بر افروخت و قرمز شد و رگ گردنش مشخص بود  و گفت : او 27 سال خدمت محترمانه دارد  ، خدا را خوش می آید من به او تذکر دهم ؟ خودش کارش را خوب بلد است ،اصلا" ببین آزارش به کسی می رسد در مدرسه ؟ تازه ، کتاب کمک آموزشی هم کلاس آورده ، کدام معلم این کار را می کند ، شما کاری به این موارد نداشته باش ! آیا می توانم به او بگویم از وسایل کمک آموزشی استفاده نکند؟

91-  یکبار به عنوان کارشناس در جلسه شورای آموزگاران یک مدرسه ابتدایی دختران شرکت کردم و با جبهه گیری تند آنها در مورد موضوعی روبرو شدم و فهمیدم تنها با کار فرهنگی من این نگرش های تثبیت شده اصلاح نخواهد شد . ماجرا از این قرار بود که در مورد اینکه چرا والدین امروزی ما نمی توانند حق خود را طلب کنند و انتقاد نمایند و اصولا" چرا از طرح خواسته های خود واهمه داشته ویا دچار اضطراب و ترس می شوند؟ و اینکه چرا برخی افراد حتی از بودن و زنده بودن خودشان در جامعه اظهار شرم می کنند ؟(یعنی آنقدر خود را کم ارزش می بینند که حتی برای وجود خود هم معذرت خواهی می کنند)  و این موضوع را ربط دادیم به تنبیه و سخت گیری و ایجاد اضطراب در دوره ابتدایی و راهنمایی توسط معلمین و مسئولان مدرسه در اموری چون انجام ندادن تکلیف به صورت رونویسی ،پرسش پای تخته ،برخورد تند معلم ومعاون ، دیر آمدن و تنبیه ، انداختن گوشه حیاط ، سرزنش ، مقایسه ،محیط خشن و غیر جذاب مدرسه وغیره ....   با توجیه های همکاران روبرو شدیم که باعرض معذرت ،" اگر نباشد چوب تر ...." و دیگری اعتقاد راسخ داشت که اگر معلم در کلاس اول ابتدایی کوتاه بیاید و سخت نگیرد  دانش آموز در دبیرستان و دانشگاه هم موفق نخواهد شد (ایشان آموزش و تربیت را با سخت گیری و تنبیه  اشتباه گرفته بود ) و به طرفداری از آنها ،دیگران هم شروع کردند به بهانه گیری و بحث را کشاندند به اینجا که حقوق معلم کم است ، معلم چه درآمدی دارد ؟ شما اگر در مدرسه ابتدایی بودی می دانستی چقدر مشکل است و مقداری اجبار بر سردانش آموز باشد بهتر است و موارد دیگر  که هیچ کدام برای من موجه نبود و ارتباطی به موضوع نداشت و دیدم همه برای رفتن عجله دارند و در حالی بود که 40 دقیقه در جلسه بودیم و حدود 1 ساعت دیگر هم وقت داشتیم .... با هر زحمتی بود جلسه را سپردیم به دیگر شرکت کنندگان  و درمورد  جمع کردن پول چای و قند برای ماه آتی ، تذکر کارشناسانه معاون مدرسه برای اینکه به دانش آموزان اجازه ندهند  وسط ساعت درسی بروند دستشویی و ممنوع کردن آوردن موز به مدرسه ، تاکید بر ناظم برای فراخوانی والدینی که فرزندانشان تکالیف را خوب انجام نمی دهند و موارد  اینچنین ، تصمیمات مهم و اساسی را اتخاذ کردند و برای ادامه کار آموزشی در روزهای بعد  آماده شدند  ... یکسال بعد 3 تن از آموزگاران آن مدرسه را در کلاس ضمن خدمت دیدیم و عنوان دوره مرتبط با موضوع شیوه تحقیق در آموزشگاه بود و با مشخص کردن موضوعات مرتبط با عوامل به وجود آورنده اضطراب در مدرسه  بالاخره مقدار کمی نظر آنان در این موارد تغییر یافت

92-  چند سالی بود که در سطح کشوری به کارایی کارکنان مدارس توجه زیادی نمی شد و کسی به دنبال این نبود که آیا تمام همکاران مدرسه به کار آموزشی اشتغال دارند یا نه ؟ آیا وجودشان موثر است یا موجب تشنج ؟  اگر خاطرتان باشد  معاونین اول ، دوم ، کمک معاون اول ، کمک معاون دوم ، دفتردار اول و کمک دفتر دار و عناوین عجیب دیگری در مدارس وجود داشت و نیروهای مازاد را به این "پست های مهم وحیاتی" مشغول می کردند ،   وجود این دسته افراد در مدارس دخترانه  واقعا موجب تنش و گاهی حسادت سایر همکاران و جوی نا آرام و پر از غیبت و خبر چینی و انتقاد به یکدیگر ، شانه خالی کردن از کار و انداختن تقصیر به عهده دیگری و غیره می شد .  و آنان حضور خود را در هر نوع جلسه ای الزامی نمی دانستند و کسی هم جرات نداشت چیزی بگوید ، ما یکبار از مدیر خواستیم آنان نیز در جلسه شرکت کنند  و ما به عنوان هماهنگ کننده گروههای آموزشی  و به همراه مدیر اجرایی دوره ابتدایی در جلسه آنان شرکت کردیم  ، همان ابتدا که جلسه شروع نشده بود  با نگاههای تند و تمسخر آمیز تعدادی از همکاران مواجه شدیم  و انگار قهر کرده بودند و با ما دشمنی دیرینه داشتند  و به هیچ وجه در موارد مطرح شده در جلسه شرکت نکردند  بالاخره وسط جلسه عصبانیت خود را ابراز کردند که آقا ! اصلا" وظیفه ما نیست در این جلسات شرکت کنیم ، چرا خانم مدیر ما را به اجبار در این جلسه نشانده است ؟ و شروع کردند به ضایه کردن مدیر و معاون . باید بگویم  این جلسه در قالب شورای آموزگاران بود و حدود 1 ساعت زودتر با هماهنگی قبلی بچه ها را منزل فرستاده بودند ، در دل خود گفتم  : آیا فکر نمی کنیم این حقوق ها ی دریافتی ممکن است اشکال داشته باشد ؟  سرانجام مدیر شروع کرد به عوض کردن بحث و به مسایل دیگر پرداخت در مورد همکاری بیشتر کارکنان مدرسه با هم و پرهیز از غیبت و بدگویی و غیره و با مهارت خاصی اقدامات مدرسه را گفت و از کارهای غیر مفید آنان و شانه خالی کردن از بار مسئولیت و ایجاد اختلاف بین همکاران توسط آنان ، با زبان محترمانه سخن گفت .. بعد از جلسه در مورد علل این برخورد و سردی آنان در جلسه پرسیدم  که گفت :  حتی اگر یک روز یک معلم بیمار باشد هیچکدام از این همکاران حاضر نیستند کلاسش بروند و سپس دعوایشان می شود و غش می کنند و قهر ! وقتی اعتراض کنم  می گویند ما مازاد هستیم ، ما مریض هستیم ، ما کمیسیون داریم ، ما فلان هستیم و دلایل دیگر و فورا" به اداره گزارش بد برخوردی مرا می دهند و دست آخر من مقصر می شوم .... فکر کردم اگر من مسئول مهمی بودم نمی گذاشتم این دسته از همکاران در مدرسه تجمع غیر مفید داشته و آنان را به منزل می فرستادم تا به نظر کمیسیون پزشکی استراحت کنند و حداقل فایده این کار من این بود که درگیری های داخل مدرسه وفضای ناسالم آن کمتر می شد .

93-   اما تخصص دبیران در انتخاب دروس بسیار ضروری است ...به یکی از مسئولان دوایر مراجعه کردم و از نحوه تخصیص دبیران به یک رشته در دبیرستان پرسیدم ، جوابم را نداد و انگار قضیه کاملا" محرمانه بود ، گفتم بهتر است برای آن رشته ،دبیران با تحصیلات مرتبط بروند و درس دهند و  دردفاع از خود گفت : به خاطر حساسیت ویژه معلمان آنجا باید بیشتر خانم باشند !(انگار مرکز تاسیسات هسته ای است و حساسیت ویژه دارد!)  مقدار کمی تحقیق کردم دیدم اکثر خانم هایی که در آن رشته درس می دهند متاسفانه دارای دیپلم بوده و آن رشته در مدرسه را با سیستم موروثی اداره می کنند و برخی هم از ناعلاجی آنجا فرستاده شده اند و تحت عناوین مختلف خود را سرگرم کرده اند و یا برخی را خانم مدیر انتخاب کرده ودر سال های قبل هم کمیسیونی ها به آنجا می رفتند  و دانش آموزان را با اطلاعات 25 سال قبل خود تغذیه می کنند و درحالی بود که کارشناس و کارشناس ارشد آن رشته هم در منطقه وجود داشت ! و به سادگی می شد دریافت که سلیقه مسئولین حق دانش آموزان را در دریافت اطلاعات تخصصی  ضایع کرده است و کسی نظارتی بر آن ندارد و اگر بیشتر اعتراض کنی ممکن است مارکی بر پیشانیت بچسبانندو تو را ضایه کنند ! اینجاست که باز پی بردم نظارت در وزارت آموزش و پرورش ضعیف است  بالاخره باید اداره کل هم پیشقدم شود و اینها را بررسی کند ولیستی از رشته و اسامی و تخصص دبیران را داشته و مطالعه کند ، منتظریم !

94-  دوره های ضمن خدمت برای معلمان در این اواخر مقداری نظام یافته ودقیق شده بود ولی یک اشکال کلی وجود داشت که به نیاز آموزشی آنان و شهرستانها توجه نمی شود ، همین موارد بالا آیا در خیلی از شهرستانهای کشور وجود ندارد ؟ من فکر می کنم ابتدا برای این موارد به اصطلاح برخی ها " پیش پا افتاده " ولی حیاتی در امر آموزش فکر ی شود و سپس بپردازیم به مثلا  کلاس ضمن خدمت؛ آموزش درس مطالعات اجتماعی سال اول دبیرستان به مدت 15 ساعت !!! هنوز خیلی از ما در روش های تدریس جدید و کلاسداری و از همه مهمتر وجدان کاری مشکل داریم ، جوانهای ما دارند در دبیرستانها به سادگی معتاد خطرناک و تزریقی و قرصی می شوند ، شیوه های تنبیهی در دبیرستانها امری عادی است ، خشونت رایج است ،ارعاب و ترس حرف اول را می زند ، آنوقت می رویم سراغ نحوه تدریس فلان درس ، مقدمات آماده نیست و این کارها صرف هزینه است از خود دبیران باید برای نوع کلاسهای ضمن خدمت و نیاز آنان بیشتر سوال شود ( البته برای همه دبیران غیر مفید نیست ، چون برخی معلمین فعال از آنها استفاده خوبی می کنند )

95-  معلمان شایعه پراکن آبروی آموزش و پرورش را برده اند و کسی با آنان حریف نیست مهمترین ضرر آنها به همکاران علاقمند و فعال است و موجب دلسردی آنان می شوند شایعاتی در رابطه با وقایعی که هنوز اتفاق نیافتاده ، اگر راست می گویند بروند در شهر خود مجمع صنفی فعال تشکیل داده و تا دلشان می خواهد انتقاد های سازنده به وزارت و ادارات کل داشته باشند و ماهم طرفدار این نقد های مثبت هستیم نه اینکه با شایعات بچه گانه که شایسته معلم نیست ، خود و تمام وزارت را زیر سوال ببرند  مثل : قطع حقوق معلمان در 3 ماه تابستان و 15 روز تعطیلات عید ! یا ایجاد پرونده سیاسی و تخلف برای معلمینی که در فعالیتهای سیاسی (رایج و عادی)شرکت کنند ! و موارد بسیار زیاد دیگر

96-  خدا نکند یک دبیر در دفتر مدرسه یا جلسات شورا به افراد کم کار ، صحبتی بکند ! کارش تمام است و به عنوان "ناهنجار" شناخته خواهد شد . در دبیرستانی بودیم با کلاسهای زیاد و دبیران مختلف استفاده از چوب و شلنگ برای تنبیه امری عادی بود این آخرها حرف های ناسزا گفتن  و دست به یقه شدن با دانش آموز وغیره هم بدان اضافه شده بود و تقریبا" زوار مدرسه دررفته بود ، در یکی از جلسات شورای دبیران که بدشان نمی آمد دانش آموزان متخلف را به نیروی انتظامی معرفی کنند و اقدامات تنبیهی شدیدی را اعمال کنند  ما طاقت نیاوردیم و مواردی را مطرح کردیم  مثل : 24 ساعت تدریس موظف در هفته (که 24 تا 45 دقیقه است) برای این است که معلم برود و مطالعه و تحقیق کند ،(و می دانستم که این را بگویی باید فورا" از آنجا فرار کنی چون مورد سرزنش و عصبانیت و اعتراض قرار می گیری !) یا معلم باید با آخرین دستاوردهای آموزشی متناسب رشته و کلاس خود آشنا باشد ، یا یک معلم چقدر در ماه مطالعه می کند ؟  و گفتم می توان با محبت هر دانش آموزی رابه کلاس و معلم و دبیرستان علاقمند کرد ،...  ناله ها و فغان ها و شکایات همکاران شروع شد و ما یک تنه تنها بودیم  ، همکاران گفتند : که حقوق ما کم است ،باکدام اضافه کار کتاب بخرم ؟ با کدام پول روزنامه و اینترنت و کامپیوتر و غیره بگیرم ؟اصلا" آقا راست میگین بیایید و این بچه ها را تربیت کنید ، نفست از جای گرم بیرون میاد ، تازه پسرم دانشگاه قبول شده باید  پول فلان خوابگاه را بفرستم ، یکی دیگه می گفت  پسرم از سربازی اومده و بیکار است ... وقتی دقت می کنی می بینی همین کسی که تو ذوقی بت می زند ممکن است  2 حقوقه باشد ، یا منبع درآمد دیگری داشته باشد ولی یک عادت شده در بین معلمان که به همه چیز اعتراض کنند و در بالا ابتدای  نوشته هایم گفتم ، کسی که شغلی را انتخاب میکند باید بدان ایمان داشته و برایش دل بسوزاند و وجدان کاری داشته باشد (آیا به دانش آموز ربطی دارد که منابع مالی معلم ضعیف باشد ؟ آیا انصافا"توجیهی وجود دارد که در اثر حقوق کم به دانش آموز حرف های رکیک بزنیم ؟ آیا توجیهی دارد  دل دانش آموزان را یکجا و دسته جمعی بشکنیم که من  حقوقم کم است ؟!   اگر راست می گویید در دبیرستان کار خود را انجام داده  و بروید در تشکل های رسمی اعتراض خود را مطرح نمایید  یا فکر اساسی دیگری بیاندیشید و لی به لطافت روح دانش آموز رحم کنید ...)

97-  به یک مورد جالب  دست یافتم و آن اینکه اکثریت معلمان مورد احترام واقعی مسئولین قرار نمی گیرند ، یعنی احساس تشخص و مفید بودن ندارند و این احساس را ندارند که اداره به وجود آنان نیاز دارد ، با ورود به اداره تقریبا" مانند یک مراجعه کننده یا سرباز یا پست چی و کنتور نویس برق و غیره با وی برخورد سردمیشود ! تکریم معلم واقعا" اشکال دارد  و فکر نمی کنم بتوانم منظورم را اینجا به نحو احسن برسانم . اگر معلم احساس کند اداره ،وی را به عنوان یک کارشناس (منظورم مدرک کارشناسی نیست ، چون یک آموزگار فوق دیپلم ایتدایی کاری می کند که از دکترای رشته دیگر بر نمی آید ) مورد نیاز  می داند و اگر امثال او نبودند کار آموزش و پرورش با مشکل مواجه می شد ، اگر یک معلم قبول داشته باشد که فردی است دارای رتبه بالای اجتماعی ، اگر با برخورد های حاکی از دوستی و احساس نیاز تمام مسئولین اداره یا بهتر بگویم کارکنان داخل ساختمان اداره ، مواجه شود این طور نخواهد شد .  متاسفانه معلمین ما  فکر می کنند در دولت و در وزارتخانه به عنوان سیاهی لشکر بدانها نگاه می شود و چون زیاد هستند ، هزینه زیادی هم برای نظام دارند و صرفه جویی ها و مالیات ها ابتدا برای آنها اعمال می شود و...   اینکه یک مسئول اداره برود مدرسه و جرات نکند وظیفه نظارتی خود را  خوب انجام دهد به نام "احترام به معلم "  به عنوان مثال برخورد نامناسب وی با دانش آموزان ،استفاده از ارعاب و ترس و وحشت، عدم استفاده از روش های تدریس جذاب ، سخت در اشتباه است ، باید آنجا موارد لازم را به قصد راهنمایی متذکر شود نه به قصد مچ گیری ، باید به عکس قضیه نگاه شود که وقتی یک فرهنگی به اداره آمد با وی برخورد کاملا" صمیمی شود ، کارش را راه بیاندازند ، به پیشنهاداتش توجه کنند ،به صورت موردی مورد تشویق یا مطرح شدن قرار گیرد ،نتیجه پیگیری کارش را به اطلاعش برسانند و در یک کلام  اعمال مدیریت روابط انسانی در آموزش و پرورش تقریبا" به فراموشی سپرده شده است ! و دوم ارزش و هویت معلم به صورت عمومی  برای خودش هم نامشخص است !یعنی از پرچمداری خدمت معنوی تا احساس نیاز برای انتخاب شغل دوم جهت کسب درآمد ،و جایگاهش در زمینه تغییر وتحولات فرهنگی و موثر بودن در جامعه ، نمی داند کجای این جریانات قرار دارد .سهم و اهمیتش چقدر است .www.zibaweb.com

98-  متاسفانه اینقدر در آمار و ارقام و گزارشها گم شده ایم که من فکر می کنم حتی از این آمار و ارقام ، برداشت مثبتی  در رابطه با ایجاد انگیزه در معلم نداریم ، حال و هوای مدیریت کار مداری (یا مدیریت وظیفه مداری)دارد بر سطوح مختلف آموزش و پرورش سایه می افکند و مشکلات زیادی را به وجود خواهد آورد ،  به نظر بنده  تفاوتهای عجیبی وجود دارد که مدیریت وظیفه مداری در رابطه با حق التدریس و اضافه کار و امتیازات ومالیات وحضور وغیاب و غیره برای معلم اعمال می شود و از آنطرف حتی "کنترل " مدیریت کار مداری هم روی نحوه انجام وظایف معلم و مدیر اعمال نمی شود ! اگر قرار است سبک مدیریت روابط انسانی بر وزارت خانه و ادارات کل و مدیریت های آموزش و پرورش  اعمال شود پس باید  بر معلمین هم اینگونه باشد ، نمی دانم توانستم منظورم را بیان کنم یا نه ؟  مدیریت وظیفه مدار برای حساب و کتاب و پول و بودجه و دقت در صرفه جویی ها به قیمت پایین آمدن سطح کیفی آموزش در رابطه با مدیران مدارس به دقت اعمال می شود ولی برای ایجاد انگیزه در آنان حتی ازسبک مدیریت رابطه مدار انسانی بهره گیری نمی شود ولی در عوض برای چیزهای بی ارزش مانند اسباب و اثاثیه مدرسه یا یک کمد شکسته در هنگام کار کنترل مدیریت کار مدار به شدت لحاظ می شود !

99-  یک دانشجو که ابتدا در کاردانی و سپس با مایه بابا ، به دانشگاه وارد شده بود و شهریه حسابی می پرداخت در یک وبلاگ گلایه کرده بود از وضع اسف بار آموزش در یکی از دبیرستانها ، و نام دبیران و همه را به دقت نوشته بود که :  دبیر کامپیوتر در یک ترم فقط ما را مشغول بازهای کامپوتری کرده بود و گفته بود منتظرم تا ببینم کدام دانش آموز بهترین بازی را می اورد و نصب می کند ؟ ما هم از خداخواسته مشغول بازی می شدیم تا آخر ساعت ، و1 ترم را همنطور گذراندیم و چیزی یاد نگرفتیم . ترم بعد دبیر محترم  دیگری ، بعضی وقت ما را می برد کارگاه برای فراگیری سخت افزار کامپیوتر و لی فقط اتصال سیم به پریز برق وروشن و خاموش کردن را تا آخر ترم به ما یاد داد ! به مدیر مدرسه چیزهایی گفتیم که این دبیران با ما کار نمی کنند  و ایشان با متانت خاصی ما را قانع کرد که : " هرچه باشد ایشان استاد هستند و استاد روی سر شما باید جا داشته باشد  من که نمی توانم چیزی به او بگویم ، ضمنا" خودم از کامپیوتر تنفر دارم ، بی خیال باشید !" و با این زبان بازیها ما را منصرف کردند که برویم و به اداره بگوییم که این دبیران ما  واقعا" کم کاری می کنند ، وقتی کاردانی رفتیم دست راست و چپ خود را بلد نبودیم و تازه فهمیدیم به ما خیانت شده است   ....   من این مطالب را در یک وبلاگ دیدم و  به یکی از مسئولین دوایر مراجعه کردیم و در مورد وبلاگی که نویسنده آن نامشخص بود ولی خودش را دانشجوی کارسناسی کامپیوتر در شمال معرفی کرده بود ، صحبت کردم  و قضیه را گفتم که حداقل از امسال دقت بیشتری داشته باشید و نظارت بیشتری بر این مراکز بنمایید و از وضع رضایت دانش آموزان مطلع شوید و ...  که با تندی پاسخ داد نام و فامیل آنکس را بگو تا زنگ بزنم و پدرش را در بیاورم ! گفتم حتی اگر این مورد دروغ هم باشد  ضرر ندارد که نظارت صورت بگیرد مگر اشکالی دارد ؟ دیدم حالیش نیست و فقط جبهه می گیرد  و مجبور شدم بر گردم و از کرده خودم خجل شوم که یک مسئولی که انتقاد پذیر نیست سرتا پایش اشکال است ! و نباید در آنجا بماند . ولی کاری از دست من بر نمی آمد !

100-            متاسفانه یک معلم بعد از اینکه استخدام شد  نظارت کمی بر فعالیتش صورت می گیرد و این ناشی از یک احترام کاذبی است که نمی دانم از کجا و چرا آغاز شده است ، اینکه معلم اینقدر محترم و والا مقام است که نباید بر کارش نظارتی صورت گیرد و دخالت در کارش کرد و بهانه های دیگر و عملا" هم این طور است ! آنوقت تفاوت کسانی که از زیر کار در می روند با دیگران مشخص نخواهد شد  اگر افزایش حقوق است برای همه است (و اینجا اثر مشوق معنی ندارد ) اگر کسر حقوق و مالیات و غیره است برای همه است !  ترفیع 4 سال یکبار بدون چون و چرا انجام می شود ، به نظر من اگر چیزی شبیه به بهره وری (شاید مثال خوبی نباشد ) برای معلم پیاده می شد دیگر مجبور نبود برای 6 سال یک کتاب در رابطه بادرسش را مطالعه نکند ! و یا معلمی را به عنوان شغل دوم در نظر نمی گرفت ! یا تاریخ برج و ماه را از دیگران بپرسد فقط برای دریافت حقوق بانکی !  روشهای تشویق و تنبیه در آموزش و پرورش طی حاکم شدن "فرهنگ رودرباسی"  به میزان عجیبی کارکرد خود را از دست داده است  یعنی تقریبا" کسی جرات نمی کند با معلم کم کار و یا خاطی برخورد کند و یا تشویق اضافه معلم را پر رو می کند فرقی ندارد فعال باشد یا غیر فعال ! عواملش بسیار زیاد است که جایش نیست بنویسم !

101-            به نظر من باید خیلی از واحدها و کارشناسی های آموزش و پرورش در شهر های کشور دارای وبلاگ شوند تا بدین وسیله تجریبات مفید خود را به دیگران منتقل نمایند ولی برای آن وقت صرف نمی شود و کسی حوصله این کارهای فرعی و بدرد نخور را ندارد !  به کار همکارانی که در این راه یعنی تاسیس وبلاگ و سایت اینترنتی مفید ومناسب در راستای آموزش و پرورش  ، اقدام کرده اند هیچ توجهی نمیشود و مورد تشویق قرار نمی گیرند که امروزه دست کمی از تالیف و چاپ کتاب ندارد ، مخصوصا" فرهنگیان مدیر سایتهای اینترنتی مستقل که در رابطه با تجربیات مفید آموزشی مطلب می نویسند وزمان و هزینه زیادی برای اینکار صرف می کنند .البته در برخی شهر های بزرگ آرام آرام مدارس و واحد ها برای خود وبلاگ درست می کنند ولی معمولا" سال به سال هم آپدیت نمی شود .  ودر شهرهای کوچک از اینترنت و وبلاگ برداشت منفی وجود دارد و در اثر عدم آگاهی و به روز همکاران ، آن را مساوی چت کردن وداونلود عکس و مطالب سیاسی و غیره فرض می کنند!

102-            معمولا" برخی صرفه جویی ها برای اموری مانند چاپ تراکتهای آموزشی و تربیتی که در دفاتر و کلاسها نصب می شود ،توجیه مناسبی ندارد . خیلی از این پیامهای آموزشی و تربیتی می توانند در یادآوری اصول آموزش و پرورش به همکاران و دانش آموزان مفید واقع گردند.

103-            چون تعداد کارمندان آموزش و پرورش در سطح کشور زیاد است ،فقدان امکانات سیاحتی وگردش وغیره محسوس است . بیچاره فرهنگیانی که به مسافرت می روند باید در مدارس یا امکانات در حد بسیار کم ، شب را سپری کنند ونسبت به برخی ادارات ویا موسسات دولتی دیگر احساس ضعف نمایند . برخی از همکاران می گفتند : شاید بهتر باشد به جای اختصاص بن نخود و لوبیا و غیره به همکاران فرهنگی شاید می شد سالی چند هتل معمولی در شهر های کشور ساخت تا تسهیلات بیشتری جهت مسافرت فرهنگیان آماده گردد.البته اگر احساس کنند سیاهی لشکر و مصرف کننده هستند ،شاید اختصاص یک مدرسه هم برای اسکان آنان زیادی باشد .

104-            دادن کارت سفر و هزینه سفر به شهر های زیارتی و غیره برای بازنشستگان بسیار خوب و بجا است ، ولی اگر به کارکنان در حال خدمت هم برسند شاید در انجام وظایف خود توان بیشتری پیدا کنند ، نباید منتظر باشیم که بازنشسته شوندو آنگاه یادمان بیافتد که به ابعاد رفاهی و سیاحتی و غیره آنان توجه کنیم .

105-            برای حل معضلات اخلاقی ، بزهکاری ،واقدامات تخریبی در شهر ها و اماکن عمومی که ممکن است برخی از آنها توسط دانش آموزان صورت گیرد ، ارتباط آموزش و پرورش ، پلیس،سازمان تبلیغات اسلامی، ارشاد اسلامی و غیره کم است ، اگر اینها دست به دست هم دهند و در سطح استانها و شهر ها با هم هماهنگی بیشتری داشته و جلسات کارشناسی تشکیل دهند ، مقدار زیادی از مشکلات شهر ها حل خواهد شد . ارتباط  این دستگاهها با هم در حد ایراد چند سخنرانی در مناسبتهای معدود ، چندان کارساز به نظر نمی رسد .

106-            یکی از مشکلات مهم مدارس ایران در باب آموزش و تربیت،استفاده دبیران و معلمان از روش تدریس سخنرانی است و از ابتدای سال تا انتهای سال از هیچ روش تدریس دیگری استفاده نمی کنند و استفاده صرف از شیوه تدریس سخنرانی موجب کسالت و خستگی دانش آموز در کلاس می شود و موجب عدم جذابیت کلاس و مدرسه خواهد شد و دبیر برای دانش آموز ،به عنوان فردی خسته کننده و غیر جذاب معرفی می شود و علاقه خود را به درس از دست می دهد ، اگر معلمان این روش تدریس خود را تغییر دهند شاهد پیشرفت چشمگیری در کار خود خواهند شد ، بعلاوه فرسودگی خود ناشی از شغل را به حداقل خواهند رساند ، ولی به دلیل فرهنگ رایج مبنی بر اداره خشک کلاس و وحشت از جنب و جوش و شلوغ کردن دانش آموزان باعث می شود به عنوان شیوه ای برای سرکوب و مثلا" خسته نشدن معلم استفاده گردد در حالیکه اشتباه بزرگی است .کارشناسان اداره های آموزش و پرورش باید برای این مشکل چاره ای بیاندیشند .خسته کننده ترین روش تدریس این است که معلم تمام وقت کلاس را به خود اختصاص دهد !

107-            تاکید می کنم همه همکاران فرهنگی را دوست دارم(از مدیر ومعلم و خدمتگزار تا مسئولین برنامه ریز وزارتی و ادارات) ، با کسی تضاد و درگیری و کینه نداشته و مطالب بالا به نیت خیر و مفید بودن نوشته شده است ، و هدف اصلی علاوه بر انتقال تجربیات به زبان ساده به دیگران  ، این بود که  معلمی شغل شریفی است ، به معلمی علاقه دارم ، با ابتکار، اعتماد به نفس و توکل بر خدا می توان در هر شغلی موفق بود ، به خاطر قداست معلمی ،رضایت شغلی و آرامش دارم .

108-            ترس از بازخواست و سرزنش علل بسیاری دارد ، اگر همان قدم اول یک همکار فرهنگی ،از بازخواست به خاطر نوآوری و انجام وظایف و وجدان کاری بیم داشته باشد باید کنار برود و از روی ناعلاجی و ناچاری نباید شرایط را که برایش جذاب نخواهد بود تحمل کند .

109-            من اعتقاد دارم معلمی جزو شغل های بسیار سخت جهان است و کسی در تمام سطوح شغلی جهان برابر با جایگاه معالم در سختی کار قرار نخواهند گرفت ، به هیچ وجه با کارهای سخت دیگر که با سنگ و گچ و فضا و اتم و غیره سر و کار دارند دارای سختی کار یکسانی نیست و به این گفته ها اعتقاد راسخ دارم در برخی مواقع اشتباه 2 دقیقه ای یک فرهنگی از مدیر و ناظم و معلم در مدرسه می تواند به نابودی یک فرد ، یک خانواده ، یک پدر و مادر نسل آینده و مشکلات جبران ناپذیر دیگری مانند وجود دیکتاتورهای بزرگ آتی،قاتلان خطرناک،جانیان و اشاعه دهندگان فساد ، پادشاهان جنگ افروز،و .... منجر شود .    بله کار معلم ساده نیست  پر مسئولیت است وخطیر ، ایمان دارم هر چه به فرهنگیان رسیدگی بیشتری شود جامعه سالمتر با مشکلات کمتری خواهیم داشت ،

110-            بعد از تمام کردن درس در مرکز تربیت معلم ، در اولین سال خدمت رسمی من یعنی سال 1367  بدون اینکه جایی بخوانم یا ببینم  ، پیشنهاد حذف نمره در دوره ابتدایی را طی نامه ای همراه با مضرات نمره ، فواید حذف آن ،وطریقه اجرا و پیشنهادات لازم را در 40 صفحه مستقیما" برای رییس اداره که فرد بسیار محترمی بود و فقط  همان سال به عنوان رییس بود و از شهرستان مارفت ، تقدیم کردم تا به اداره کل و سپس رده های بالاتر بفرستد تا شاید کسی مطالعه کند . وقتی تمام همکاران در مدرسه از نوشتن این نوع پیشنهاد مطلع شدند کلی تمسخر کردند و باز مثل همیشه سرکوفت زدند که برداشتن نمره یعنی تعطیلی وزارت آموزش و پرورش ، یعنی توهین به اصول ، مگر بیکاری که از این چیزها می نویسی؟ ، ما مطمئن هستیم رییس اداره بسیار ناراحت خواهد شد از این حرفهای بی اساس  ، مگر رییس مسخره دست توست!  داشت باورم می شد که ممکن است حتی به من تذکر هم بدهند  . مدتی گذشت زنگ زده بودند که فلانی بیاید اداره کار فوری داریم ، به من اطلاع دادندو رفتم اداره در حالت شک و تردید که حتما" برای آن مقاله است و تذکر می دهند که دیگر از این چیز ها ننویسم ! اما برعکس ، مستقیم به دفتر رییس اداره رفتم و ایشان به گرمی استقبال کرد و گفت مقاله شما راخواندم وبه استان فرستادم و در جلسه اداره کل بررسی شده است و شاید برای بررسی به تهران بفرستند و یک پاکت تحویل من داد که حاوی یک تشویقی بود ،و یک نامه که رونوشتش را برای مدرسه ارسال می کردند  و صحبتهایی با من داشتند در مورد حفظ روحیه تحقیق و جدیت در ادامه کار و نوآوری و این حرفها هنوز هم در گوشم می پیچد و مشوق من بود برای ادامه تحصیل و تالیف و دست گرفتن قلم برای نقادی و نوشتن ، من که باورم نمی شد ! برگشتم مدرسه و تشویقی را نشان مدیر دادم و خلاصه آنقدر روحیه گرفتم که آرام آرام اقتدار علمی مخصوص به خود را در مدرسه پیدا کردم و همان سال برای ادامه تحصیل در دانشگاه شرکت کردم و با رتبه خوب قبول شدم

 ***************

توجه : نوشته بالا برای سهولت مطالعه ، خلاصه شده است و با نام های مختلف در وبلاگ ها و سایتهای اینترنتی زیادی مورد استفاده و توجه قرار گرفته است وهمکاران فرهنگی لطف داشته اند و نسبت به خلاصه بودن ، مفید بودن وجذابیت و نوآوری در طرح مشکلات آموزشی در نوشته های بالا ، تماس های بسیاری گرفته اند . خواهشمندم در صورت اسفاده از این مطالب نام نویسنده و منبع را ذکر بفرمایید :

نویسنده : حمید رضا ترکمندی Hamid Reza Torkamandy،  کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی  سایت اختصاصی مستقلwww.zibaweb.com 

  همکاران گرامی آموزش و پرورش می توانند  نظرات خود را در مورد این نوشته ها با استفاده از تماس تلفنی یا ایمیل مطرح نمایند و در صورت امکان تجربیات خود را در اختیار ماقرار داده تا جهت استفاده دیگر همکاران فرهنگی فارسی زبان سراسر دنیا ،درسایت اینترنتی خود درج نماییم،به مقالات مفید وساده در مورد مسایل آموزشی و پرورشی،که دارای ویژگیهای خلاقیت و نوآوری و مفید برای بهبود کیفیت آموزش وپرورش در سطح مدارس و ادارات باشد ،جوایزی تعلق خواهد گرفت،مقالات باید نوشته شخص ارسال کننده باشد و زیبا وب در انتخاب و درج آن در سایت آزاد است . برای طرح مقاله خود، به صفحه مراجعه نمایید

 

برخی از نامهای استفاده شده دیگران ، برای نوشته های بالا در اینترنت(که به اختیار خود از این عناوین به منظور نقادی و جلب نظر بیننده برای کلیک کردن استفاده کرده اند و نگارنده بی تقصیر است!):

1-سدهای به ظاهر ساده ولی عظیم روبروی  معلمان نوآور ، خلاق ودلسوز

2-اگر معلم ضعیفی بودم ،همان ابتدا شکست می خوردم!

3-چرا در حرفه معلمی موفق شدم؟

4-معلمان ایرانی هم می توانند موفق شوند...

5-تجربیات و خاطرات تلخ و شیرین معلمی

6- خواهش می کنم مرا توبیخ نکنید ، من بی تقصیرم!

7- متهم اصلی در جلسه شورای معلمین مدرسه!

8-مشکلات سر راه معلمین فعال

9- معلم به دنبال کسب روزی حلال است !

10-من یک معلمم ، بید نیستم که با هر بادی بلرزم !

11-چگونه نوآوریهای به ظاهر ساده و پیش پا افتاده فدای سلیقه های شخصی می شود؟

12-یک معلم می تواند یک مشاور موفق هم باشد !

13- امتیازی نمی خواهم ،به تجربیاتم بها بدهید !

14-به رخ کشیدن معلمان خارجی چه سودی دارد؟ درایران هم کم نداریم!

15- از احساس ناامیدی در مدرسه  تنفر دارم!

16- چرا  ممکن است معلمان نا امید شوند؟

17- روسای ادارات ، مدیران کل و وزارت آموزش و پرورش ،دقت کنید !

18- 1000  توذوقی به خاطر خلاف جهت آب شنا کردن

19- من به سادگی تسلیم نمی شوم ، معلمی توسری خور نیستم!

20- برای مقابله باشیوه های قدیمی آموزش و پرورش باید چاره ای اندیشید!

21- آقای مدیر ؛ اینجا سربازخانه نیست ، مدرسه است لطفا"جواب من را بده !

22- از امروز یک همکار جدید به مدرسه ما آمده است !

23- استفاده از روش های تدریس و کار قدیمی در مدارس ، ممنوع!

توجه و تذکر : استفاده از این مطالب فقط با ذکر نام نویسنده و سایت اینترنتی ما و بدون هیچگونه تغییر ، مجاز است !در صورت برخورد به درج مطالب در سایتهای اینترنتی و وبلاگ ها و عدم رعایت شرط استفاده و مخصوصا" دستکاری مطالب ، آی پی مدیر وبلاگ یا سایت استفاده کننده ،  مورد بررسی و پیگیری قرار خواهد گرفت !

***************

 

 

 

 

**********