تهاجم فرهنگي و عمليات رواني
zibaweb.com زیبا وب ،سایت مفید برای پسران ودختران ایرانی
کاربرد روانشناسي در تهاجم فرهنگي و عمليات رواني
روانشناسي به عنوان علم مطالعه رفتار و فرايندهاي ذهني، کاربرد فراواني در عمليات
رواني دارد. در اين زمينه نقش و کاربرد سه شاخه روانشناسي برجستهتر است. اين سه
عبارتند از: روانشناسي يادگيري، اجتماعي و زبان و انديشه. در ميان نظريههاي
يادگيري نظريههاي ثرندايک و پاولف کاربرد بيشتري دارند. مدل متقاعدسازي روانشناسي
اجتماعي کوشيده است تا مهمترين ويژگيهاي فرايند ارتباط اثربخش را کشف و عرضه کند.
واژهها، عناصر و ابزار اصلي عمليات روانياند. در روانشناسي زبان و شناخت فرايند
اثربخش واژهها و نقش آنها از راهاندازي واکنشهاي مختلف هيجاني و عاطفي و جهتدهي
به رفتار بحث ميشود. يافتههاي اين رشته، کاربرد روزافزوني در عمليات رواني دارد.
مقدمه
روانشناسي (پسيکولوژي) را به مفهوم امروزي کلمه به عنوان علم مطالعه رفتار و
فرايندهاي ذهني (تکينسون وهيلگارد 1991) يا به تعبير دقيقتر، علم مطالعه منظم
رفتار، تجربه و فرايندهاي ذهني و عوامل مؤثر در رفتار و چگونگي تغيير آن
(شعارينژاد، 1371) تعريف ميکنند. از اين تعاريف چنين پيداست که تمامي رفتارهاي
آدمي اعم از پنهان و آشکار، موضوع روانشناسي است و هدف آن مانند همه علوم ديگر
توصيف، تبيين، کنترل و پيشبيني موضوع مورد مطالعه آن رشته (رفتار) است. اين رشته
عمري کوتاه دارد و به عنوان يک رشته علمي کمي بيش از يک قرن از عمر آن سپري شده
است. با وجود اين، حيطه و قلمروي آن توسعهاي شگرف يافته و در چند دهه گذشته
شاخهها و گرايشهاي مختلفي از بدنه آن پديد آمده است. هر چند اين گرايشها گاه
سيمايي افراطي و حتي مبتذل به خود گرفته است، اما هر يک از آنها توانسته است براي
زدودن آثار ابهام از حيطه مورد مطالعه خود گامهايي فراتر نهد و برخي حقايق مربوط به
ماهيت انسان و ويژگيها، علايق، منشها، رگهها و ... او را آشکار سازد و ضمن افزايش
دانش و معرفت آدمي درخصوص اين موجود متکامل، با توجه به تعدد و تنوع اعمال و کنشهاي
او، روشهاي آزمونشدهاي را نيز براي کنترل و پيشبيني رفتار او در موقعيتهاي مختلف
عرضه کند.
در چند دهه گذشته سه گرايش از گرايشهاي مختلف روانشناسي کاربرد بيشتري در عمليات
رواني (و فنون و روشهاي آن) داشتهاند: 1- روانشناسي يادگيري، که موضوع ويژه مورد
مطالعه آن يادگيري است. 2- روانشناسي اجتماعي، که به مطالعه رفتار فرد در
موقعيتهاي گروهي ميپردازد. 3- روانشناسي تفکر و زبان که تأثير دوجانبه انديشه و
زبان و اثرهاي روانشناختي واژهها و ساز و کار تأثير واژهها بر نظام انديشه فرد
را مورد مطالعه قرار ميدهد. اخيراً نيز رويکرد پردازش اطلاعات و نظريههاي اسناد،
کاربردهايي را براي کارشناسان عمليات رواني فراهم ساختهاند. در اين مقاله تلاش بر
آن است تا از نقش و کاربردهاي هر يک از اين رشتهها در تهاجم فرهنگي پرده برداشته
شود.
نظريههاي يادگيري و تهاجم فرهنگي
شايد بتوان گفت يادگيري از عينيترين و علميترين رشتههاي روانشناسي است چون
تقريباً تمامي قوانين و اصول و يافتههاي آن در نتيجه پژوهشهاي دقيق و کنترل شده
آزمايشگاهي حاصل شده است و به همين دليل اعتبار و قابليت تعميم بالايي دارد.
همانگونه که پيشتر خاطرنشان شد موضوع اين رشته يادگيري است، پس شايسته است که پيش
از هر چيز هدف روانشناسان از آن پديده مشخص شود. به باور بيشتر روانشناسان،
يادگيري عبارت است از ايجاد تغييرات نسبتاً پايدار در رفتار و يا رفتار بالقوه که
از تجربه ناشي ميشود و نميتوان آن را به حالتهاي موقتي بدن مانند آنچه بر اثر
بيماري، خستگي، يا داروها ايجاد ميشود، نسبت داد (هرگنهان، 1993، ص 30). از اين
تعريف ميتوان استنباط کرد که عمليات رواني نيز نوعي يادگيري است چون کارشناسان
عمليات رواني با ارائه اطلاعات و توسل به جاذبههاي هيجاني در پي تغيير باورها،
نگرشها و نهايتاً تغيير رفتار مخاطبان آماج هستند يا به تعبير دقيقتر عمليات
رواني، عمليات برنامهريزي شدهاي است که به واسطه ارسال اطلاعات در پي تأثير بر
هيجانات، انگيزهها و رفتار مخاطبان است، يعني دقيقاً همان کاري که پيآمد و نتيجه
يادگيري است.
نخستين کاربرد نظريههاي يادگيري در عمليات رواني را ميتوان به اصل جاي گشت تداعي
در نظريه ادوارد ثرندايک نسبت داد. بر اساس اين اصل، تداعي بين موقعيت و پاسخي معين
به موقعيت و پاسخ معين ديگري انتقال مييابد، يعني نوعي يادگيري اتفاق ميافتد.
ثرندايک طي آزمايشي به کبوتران آموزش داد تا بين رنگ قرمز و سبز تميز قائل شوند.
براي اين منظور او کبوتران را وقتي که به دکمه قرمز پاسخ ميدادند، ولي به دکمه سبز
پاسخ نميدادند، تقويت ميکرد، يعني به آنها دانه ميداد و بعد يک ميله عمودي بر
روي دکمه قرمز و ميلهاي افقي بر روي دکمه سبز قرار داد. سپس به تدريج رنگها را محو
کرد تا سرانجام کبوتران ياد گرفتند که بين دو ميله تميز قائل شوند. به عبارت ديگر
او توانست تداعي از رنگ را به ميله انتقال دهد. اين اصل در تبليغات کاربرد زيادي
دارد، بر اساس اين اصل مبلغان ابتدا شئي محرک (مانند يک منظره خاطرهانگيز، آبشار
زيبا، زن يا مرد جذاب، يک شخصيت مورد احترام، يک پزشک، مادر و ...) که در افراد
احساسات و هيجانات مثبت و خوشايندي ايجاد ميکند، پيدا ميکنند. بعد اين محرک را با
محصول خود (اعم از نوعي سيگار، بستني و اتومبيل و حتي يک ايده و باور) آنقدر همراه
ميآورند تا محصول مورد نظر، همان احساس مثبت و خوشايندي را که به وسيله شئي محرک
اصلي ايجاد ميشد، توليد کند. طبيعي است که انسان نيز از بين چند محصول چيزي را
انتخاب ميکند که ناخودآگاه احساس و هيجان مطلوبي در او توليد کند، يا ايده و نگرشي
را از آن خود ميداند که در او احساس رضامندي و خرسندي ايجاد کند.
اصل يادگيري نهفته ادوارد تولمن نيز کاربرد ويژهاي در عمليات رواني دارد. تولمن در
آزمايش با موشها دريافت، وقتي که ارگانيسمها در معرض اطلاعات و مواد يادگيري قرار
گيرند آن را ميآموزند، هر چند که ممکن است آن را تنها در شرايط مقتضي به عملکرد
تبديل کنند. از همين روي است که کارشناسان عمليات رواني قربانيان خود را در معرض
بمباران اطلاعاتي قرار ميدهند چون ميدانند آماجهاي آنان بر اثر تکرار به کمک
دريافت اطلاعات متجانس و هماهنگ از مجاري مختلف اطلاعرساني آن را فرا ميگيرند و
در شرايط و موقعيتهاي مقتضي ناخودآگاه به گونهاي عمل ميکنند که مورد نظر مهاجمان
عمليات رواني بوده است. از ديگر کاربردهاي نظريات يادگيري در عمليات رواني،
استفاده از اصل تکرار است. ديرزماني است دانشمندان در علوم يادگيري کشف کردهاند که
تکرار موجب درونيسازي پيام يا مواد آموختني ديگر ميشود و به ويژه زماني اثر آن
نيرومندتر است که تقويتي به دنبال داشته باشد. تکرار پيامهاي تبليغاتي و تعقيب آنها
با نواها و صداهاي دلنواز و دلنشين درستي و اهميت آن پيامها را به مخاطب القاء
ميکند. به عبارت ديگر هنگامي که مخاطب پيامي را از مجاري مختلف دريافت ميکند و به
ويژه زماني که دريافت پيام در او احساس مطلوبي نيز توليد ميکند، به خود اجازه
نميدهد که در درستي و حقانيت آن پيام ترديدي به خود راه دهد.
تبليغات شرطي يکي از رايجترين فنون تبليغات است که ريشه در نظريه يادگيري شرطي
کلاسيک دارد. بر اساس اين روش که بيشباهت با اصل جاي گشت تداعي ثرندايک نيست، پيام
به يک محرک يا عامل نامربوط همراه و شرطي ميشود و بدان وسيله در جامعه القاء
ميگردد. مثلاًُ ممکن است کراوات و روشنفکري را که هيچ ارتباطي با يکديگر ندارند با
يکديگر تداعي کنند و بعد از آن بيننده همواره آدم کراواتزده را فردي تحصيلکرده و
انتلکتوئل بداند يا مثلاً ممکن است مرد شدن و سيگار کشيدن نوجوانان را با يکديگر
همراه سازند به گونهاي که نوجوان چنين بپندارد که مرد شدن زماني ميسر است که با
سيگار کشيدن همراه باشد. به نظر ميرسد که بيشترين کاربرد نظريههاي شرطي (به ويژه
نظريه شرطي پاولف) در پديده شستوشوي مغزي است. اما پيش از بحث در زمينه آن
کاربردها، لازم است تعريفي نسبتاً جامع از اين پديده ارائه شود. شستوشوي مغزي را
ميتوان تلاش و کوشش منظم و حسابشدهاي دانست که تحت شرايط تحملناپذير و فشار به
منظور تغيير اجباري عقايد، باورها و نگرشهاي فرد يا گروهي از افراد صورت ميگيرد.
از اين تعريف به روشني ميتوان دريافت که شستوشوي مغزي، خود نوعي عمليات رواني و
يا دستکم يکي از روشهاي خشن عمليات رواني است.
به باور بسياري از کساني که پديده شستوشوي مغزي را مطالعه کردهاند (کساني نظير
هانتر، 1952 و سارجنت)، اين پديده ريشه در يافتههاي ايوان پترويج پاولف باني نظريه
شرطي کلاسيک دارد. پاولف در سن 83 سالگي طي مجموعه گفتارهايي با عنوان بازتابهاي
شرطي، آثار رواني استرسورها و رواننژنديهاي تجربي (نوروزهاي تجربي) را در سگها و
انسانها مورد بحث و بررسي قرار داد و نقش مهم استرس را در ايجاد اختلال در وظيفه و
کارکرد مغز، آشکار ساخت. پاولف سگها را از حيث مزاج به چهار نوع تحريکي نيرومند،
سرزنده، آرام و باثبات و وقفهاي ضعيف تقسيم کرد. او بر اساس آزمايشهاي 30 ساله
خويش دريافت که هر يک از اين نوع مزاجها به شيوهاي اختصاص به فشارها و استرسورها
پاسخ ميدهند. (پاولف، ترجمه کريمي، 1372) همچنين، پاولف در گفتارهاي خود به
يافتههاي مهم ديگري اشاره کرد و اذعان داشت که هرگاه دستگاه عصبي ارگانيسمهاي سطح
بالا فراتر از ظرفيت پاسخگويي آن يعني تا مرحله فراحاشيهاي و به مدت زيادي تحريک
شود، تمامي پاسخهاي طبيعي آنها صرف نظر از نوع مزاج دچار وقفه ميشود. به طور کلي
پاولف دريافت که در جريان شرطي شدن به روشهاي مختلف ميتوان تعادل ارگانيسم را مختل
کرده و مقاومت رواني او را درهم شکست. برخي از روشهاي پيشنهادي او عبارتند: 1ـ
افزايش شدت علامتي که ارگانيسم به آن شرطي شده است 2ـ افزايش فاصله زماني ميان
ايجاد و ارائه محرک شرطي و محرک غيرشرطي 3ـ ايجاد ناهنجاري در علائم شرطي 4ـ ايجاد
اختلال جسمي.
امروزه در برخي زندانها و يا در اردوگاههاي اسراء از شيوههايي استفاده ميشود که
کمابيش با شيوههاي مورد استفاده پاولف در ايجاد نوروز تجربي در سگها شباهت دارد.
با روشهايي نظير محروميت حسي و ايجاد اختلال جسمي، ايجاد ابهام، بازجوييهايي
پيدرپي و طولاني، تهديد، تغيير زندانبانها و روشهاي رفتاري آنان و ... ابتدا فرد
را تا مرحله فراحاشيهاي پيش ميبرند، آنگاه مقاومت زنداني را در هم ميشکنند و سپس
از باورها، الگوي رفتاري جديد و تقويتکنندههاي مثبت (نظير پذيرش، تقويت اجتماعي،
تسهيلات و ...) بهره ميگيرند. يعني پس از آنکه بر اساس نظريه يادگيري شرطي کلاسيک،
الگوهاي رفتاري و يادگيري پيشين فرد را درهم شکستند، از نظريه يادگيري شرطي فعال و
به ويژه برنامههاي تقويت آن براي ايجاد و تداوم رفتاري جديد او سود ميبرند.
روانشناسي اجتماعي و تهاجم فرهنگي
متقاعدسازي يا ترغيب، از مباحث اساسي عمليات رواني است، روانشناسان اجتماعي نيز
بيش از هر گروه ديگر در اين زمينه به تحقيق و مطالعه پرداختهاند. در ميان
روانشناسان اجتماعي نيز هاولند و همکارانش در دانشگاه ييل بيش از ديگران به اين
موضوع اهتمام ورزيدهاند. (بارون و بايرون، 1991). آنها طي بررسيهاي خود، موفق شدند
مدلي ارائه دهند که امروزه کاربردي گسترده در تبليغات و عمليات رواني دارد. بر اساس
مدل هاولند و ديگران، در هر موقعيت متقاعدکنندگي، عناصر زير نقش مهمي دارند:
1ـ منبع ارائه کننده پيام يا عامل عمليات رواني؛
2ـ پيام، محتوا و ويژگيهاي آن؛
3ـ زمينه، بافت و سازمان پيام ترغيبي؛ و
4ـ مخاطب و ويژگيها، خواستهها و نيازهاي او.
تحقيقات نشان داده است که مقبول بودن منبع ارائه پيام، شرط ضروري مؤثر واقع شدن
پيام است، مهمترين عواملي که منبع پيام را مقبول ميسازند عبارتند از: تخصص،
جذابيت، قابل اعتماد بودن و شباهت داشتن به مخاطب (ميزر، 1991). هنگامي که
کارشناسان عمليات رواني در پي ارائه پيام و تغيير عناصر و نگرشهاي گروههاي قومي،
ملي و فرهنگي ديگري هستند بهتر آن است که از عواملي استفاده کنند که به طور مستقيم
با سازمانهاي عمليات رواني در ارتباط نباشند. اين اقدام او واجد مزايايي است که از
آن جمله ميتوان به سپر بلا بودن عوامل و مقبوليت کافي آنان در نزد مخاطبان اشاره
کرد.
1 ـ نکته مهم در محتواي پيام، يکجانبه يا دوجانبه بودن پيام است. هاولند و همکاران
دريافتهاند که پيام دوجانبه براي افراد داراي تحصيلات و تخصص بالا مؤثرتر است، در
صورتي که پيام يکجانبه، براي افراد عادي، يعني کساني که تحصيلات کمتري دارند،
مؤثرتر است. 2 ـ يافته روانشناسان اجتماعي در زمينه محتواي پيام، آن است که اگر
پيام براي مخاطبان ناآشنا و دشوار باشد، بهتر است که نتيجهگيري صريح به عمل آيد
ولي زماني که پيام ساده است، بهتر است نتيجهگيري به پيامگيرندگان واگذار شود. اثر
تقدم و تأخر نيز از جمله نکات مهم در نحوه ارائه پيام است. در اثر تقدم ابتدا
استدلالهاي موافق مطرح ميشود در حالي که در اثر تأخر استدلالهاي موافق با ديدگاه و
نظر مخاطبان در آخر پيام ارائه ميگردد. اگر مخاطبان به پيام علاقهمند نباشند اثر
تقدم مؤثرتر از اثر تأخر است.
نخستين نکته مهم در ويژگيهاي مخاطبان عمليات رواني تعهد آنان، به ويژه تعهد رفتاري،
به نگرش يا ايده و باور مورد نظر است. چنانچه بتوان مخاطبان را در شرايطي قرار داد
که به رغم ميل باطني و تحت تأثير عامل عمليات رواني در حضور عموم سخناني را بر زبان
جاري کند يا عملي از خود نشان دهد در نتيجه نگرش و باور آنان آن گونه خواهد شد که
عامل عمليات رواني در پي آن است. افزون بر اين، ايجاد شرايطي که در آن مخاطبان
احساس ناهماهنگي شناختي بکنند و دچار تعارض شوند ميتواند در تغيير نگرشها و
اعتقادات آنان مؤثر واقع شود. عامل عمليات رواني تنها زماني ميتواند از اثربخش
بودن پيام خود مطمئن شود که از برخي ويژگيهاي شخصيتي مخاطبان (نظير اعتماد به نفس،
منبع کنترل، نياز به تأييد اجتماعي و ...) آگاه باشد و پيام خويش را بر اساس آن
ويژگيها طراحي و اجراء کند. روانشناسان اجتماعي علاوه بر ارائه مدل متقاعدسازي
هاولند، روشها و فنون ديگري را نيز ارائه کردهاند که کاربرد فزايندهاي در تبليغات
و عمليات رواني دارند، برخي از اين روشها به شرح زير است:
1 ـ برچسبزدن: بر اساس اين روش براي نامگذاري افراد، اشياء و گروهها از اسامي و
القابي (نظير سرمايهدار، کمونيست، بنيادگرا، تروريست و ...) استفاده ميکنند که
واکنشهايي هيجاني در مخاطب ايجاد ميکند.
2 ـ کليات درخشنده: در اين روش از اصطلاحات کلي يا عمومي خوب و بدي (مانند پدري،
مادري، مهم، نمونه و ...) استفاده ميشود که افراد زيادي را در بر ميگيرد لذا
ميتواند آنچه را که باب ميل خويش است بپذيرد.
3 ـ دسته واگن: در اين روش کارشناسان عمليات رواني چنين وانمود ميکنند که عده
زيادي با پيام و نظر او موافقاند. به اين دليل مخاطب ممکن است احساس تنهايي بکند و
لذا براي اهتراز از رنج تنهايي ممکن است نظر خويش را تغيير دهد. مدسازان جهان
عموماً با اين روش ميکوشند تا به مخاطبان خود القاء کنند که بيشتر مردم از مدهاي
آنها تقليد ميکنند.
4 ـ افکار تحريف شده: در اين روش واقعيت با دروغ و فريب در هم ميآميزد و موضوع
تبليغات را در نظر مخاطب، حقيقت جلوه ميدهد.
5 ـ انتقال: در اين روش عامل عمليات رواني موضوع خود را با نماد و سمبل مقبول و
مورد پذيرش مردم همراه ميسازد در نتيجه به موضوع او نيز توجه ميشود.
روانشناسي زبان، انديشه و تهاجم فرهنگي
واژهها از ابزارهاي اصلي عمليات روانياند. با به کارگيري ماهرانه و حساب شده
واژهها است که مخاطب تحت تأثير قرار ميگيرد و هدف عمليات رواني، تحقق مييابد.
روانشناسي زبان و انديشه نيز به بررسي فرايند تحول زبان و نقش گفتار و واژهها در
نظمبندي فعاليتهاي ذهني، چگونگي شکلگيري و تحول مفاهيم، بار عاطفي و هيجاني کلمات
و ارتباط معني و واژه ميپردازد. پس، به خوبي ميتوان دريافت که اين شاخه از
روانشناسي نيز کاربرد خاصي در عمليات رواني دارد از همين روي ذکر پارهاي از اين
کاربردها خالي از فايده نيست.
1 ـ روانشناسان زبان دريافتهاند واژهها سرشار از قابليت و واکنش در سطوح مختلف
مغز و کارکردهاي عالي ذهنياند. هر واژه، يا مجموعهاي از واژهها، نوعي واکنش را
در سطوح عالي ذهن به راه مياندازند، مثلاً واژههاي لبريز از هيجان و احساس، آن
بخش از کارکردهاي عالي ذهن ما را فعال ميسازد و ما را براي موضعگيري له يا عليه
يک ايده، شخص يا نگرش برميانگيزد.
2 ـ هر واژه واجد معني و مفهوم خاصي است، به قول لوريا معني، نظم پايداري از
تعميمهاست که در کلمه نشان داده ميشود، يعني نظامي که براي همه يکسان است اما،
مضمون جنبههايي از معني کلمه را در بر ميگيرد که با واکنشهاي عاطفي و هيجاني
گوينده در لحظهاي معين، سروکار دارد. در واقع ميزان تبلور و انعکاس مضمون در
واژههاست که کشش و جاذبهاي در مخاطب به سوي پيام مورد نظر ايجاد ميکند. هر قدر
احساسي که در وراي واژههاي يک پيام نهفته است مشابهت بيشتري با زمينه و بافت ذهني
مخاطب داشته باشد و يا بتواند احساس و هيجاني را در وي برانگيزد، درک و جذب آن
واژهها آسانتر صورت ميگيرد اما، اگر مضمون، قدرت نفوذ و ايجاد کشش و حرکت از
فردي به فرد ديگر را نداشته باشد، پيام اثربخش نخواهد بود.
3 ـ هر واژه نظام پيچيدهاي از همخوانيها را برميانگيزاند و بدين ترتيب به صورت
مرکز شبکه معنايي درميآيد. گذشته از آن، واژه حوزههاي معنايي خاصي را که نقش
مهمي در بازداري يا تهييج عاطفي دارد، فعال ميسازد. به بيان ديگر هر محرک کلامي،
بازتابي را ايجاد ميکند و اين بازتاب خود را در چند شاخص حرکتي، الکتروفيزيولوژيک
و خودکار آشکار ميسازد. هر چقدر واژهاي از نظر معنايي بسامد بيشتري داشته باشد،
فرد آن واژه را با سهولت بيشتري به ياد ميآورد و احتمال اين که آن واژه واکنشهاي
هيجاني و عقلاني را در او به وجود آورد، زياد است.
4 ـ واژهها علاوه بر آن که ابزار شناخت (انديشه) و ارتباط تلقي ميشوند، نقش مهمي
نيز در نظمبخشي فرايندهاي ذهني و جهتدهي بر عهده دارند. ميدانيم که فرد ابتدا
واژهها را از جهان خارج از خود دريافت ميکند، سپس آنها را دروني ميسازد و آنها
را به صورت گفتار دروني درميآورد. پس از آن، گفتار دروني نيز فرد را براي انجام
رفتارهاي خاص برميانگيزاند. کارشناسان عمليات رواني معمولاً مخاطبان را با
واژههاي متعدد آنقدر بمباران ميکنند تا او بخشي از آن واژهها را در حوزه شناختي
خويش قرار دهد و آنها را دروني سازد، واضح است که پس از مدتي، بخشي از انديشه و
رفتار او متأثر از اين واژهها خواهد بود.
يادداشت
1 ـ لوريا، (1368)؛ زبان و شناخت؛ ترجمه حبيبا... قاسمزاده؛ اروميه، انتشارات
انزلي.
2 ـ شعارينژاد، علياکبر (1371)؛ درآمد به روانشناسي انسان؛ تهران؛ انتشارات
آزاده.
3 ـ هرگنهان، بي. آر (1374)؛ مقدمهاي بر نظريههاي يادگيري؛ ترجمه دکتر علياکبر
سيف؛ تهران؛ انتشارات دانا.
4 ـ کريمي، يوسف (1373)؛ روانشناسي اجتماعي؛ تهران، انتشارات ثبت.
5 ـ زورق، محمد حسن (1368)؛ مباني تبليغ؛ تهران، انتشارات سروش.
6 ـ پاولف، ايوان پترويج (1372)؛ بازتابهاي شرطي. تهران، انتشارات رشد.
لطفا از مطلب فوق با درج این لینک و منبع استفاده نمایید :زیباوب
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سایرمطالب مرتبط با روانشناسی و سلامت
_صفحه اصلی سایت زیبا وبwww.zibaweb.com