برنامه ريزي آموزشي،تعلیم و تربیت نوین،یادگیری،آموزش و پرورش،معلمان،مدارس،آموزش و پرورش ژاپن،منابع انسانی ،تدریس،بهسازی نیروی انسانی، پیشنهادات،کلمات کلیدیkeywords:

 zibaweb.com  زیبا وب ،سایت مفید برای برنامه ریزان آموزشی ایرانی


آموزش و پرورش کارا و اثر بخش چیست؟ چرا آموزش و پرورش ژاپن موفق است؟

 

ویژگیهای آموزش و پرورش کارا و اثر بخش و تجارب سایر کشورها (ژاپن)در این مورد

 

 انيشتين:((دانش آموزان را تشويق نکنيم که دست يابي به موفقيت هاي مرسوم را هدف زندگي خود قرار دهند. زيرا در نگرش کنوني جامعه، معمولاً کسي را موفق مي دانند که بتواند بيشتر از هم نوعان خود جلو بيفتد...)).
آقاي دکتر کريمي (1381)، اظهار مي دارد که: ((به نظر مي رسد ما متربّي را همچون شيئي فرض کرده ايم که طبق قالب و طرح و برنامه اي که از بيرون و در ذهن خود براي آن در نظر گرفته ايم بايد او را بسازيم و شکل دهيم)) و در ادامه اين نوع عملکرد را ((ديدگاه صنعتي)) نسبت به فراگيران ناميده که با ((تعليم و تربيت)) آنان ، فرسنگ ها فاصله دارد...



• دکتر ابراهیم آقا خانی
چکيده، آموزش و پرورش، کليد فتح آينده است و از دير باز انتظار از آموزش و پرورش آن بوده که انسان هاي فردا را تربيت کند و نسل امروز را براي زندگي در جامعه ي فردا آماده سازد. بنابراين ضرورت دارد برنامه ريزان و سياست گذاران آموزشي، معلمان و مسوولان آموزش و پرورش، الزامات و مقتضيات زندگي فردا را بشناسند تا بتوانند دانش و بينش لازم را در کودکان و جوانان براي فعاليت در جامعه فردا پرورش دهند . در راستاي اين سياست، شناسايي ويژگي هاي آموزش و پرورش کارآ و اثر بخش از اهميت خاصي برخوردار است.
مقاله ي حاضر درصدد شناخت ابعادي از اين ويژگي هاي مهم و ضروري مي باشد. پس از ذکر مقدمه، مطالبي پيرامون برنامه ريزي و اهميت آن نگاشته مي شود، سپس گستره ي آموزش و پرورش نوين مورد بررسي قرار مي گيرد و فرآيند جهاني شدن به عنوان ضرورتي اجتناب ناپذير مطرح مي گردد.
در ادامه، آموزش و پرورش کارآمد( يعني آموزش و پرورشي كه كارآيي و اثر بخشي را درخود جمع كرده است) در آينه ي تجارب ساير کشور ها مورد بررسي قرار مي گيرد که بخش اعظم آن مربوط به نظام آموزشي کشور ژاپن مي باشد. تمرکز زدايي در نظام آموزشي، مطلب بعدي مقاله است. سپس، جايگاه فراگيران در سيستم آموزشي و توجه به خلاقيت فراگيران مطرح مي گردد. بررسي محيط هاي آموزشي، فناوري اطلاعات و توسعه ي منابع انساني، قسمتهاي انتهايي مطالب اين نوشتار را تشكيل مي دهند. در پايان نيز ، نسبت به جمع بندي و نتيجه گيري مطالب مذكور ، اقدام شده و بر اساس يافته هاي مندرج در مقاله ، به منظور تقويت و بهبود نظام آموزش و پرورش کشور، پيشنهاداتي مطرح مي گردد.


مقدمه : در سه دهه ي گذشته، کشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه، با فراز و نشيب فراواني در زمينه هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و آموزشي مواجه بوده اند. در رويارويي با بسياري از چالش هاي بالقوه ي آينده، سيستم آموزشي به عنوان سرمايه اي ضروري در تلاش براي تحقق اهداف مربوط به توسعه، تلقي شده و مهم ترين ابزار موجود براي پيشبرد برنامه ها و واقعيت بخشيدن به آرمان هاي هر ملت محسوب گرديده است.
در آغازين سالهاي قرن جديد ، ضروري است كه همه ي انسان ها مسوولانه به اهداف و ابزار تعليم و تربيت توجه کنند. چالش هاي بزرگ در تمامي ابعاد وسيع جامعه، چشم اندازي از ضرورت نوآوري ، احياء و ابداع را به ما نشان مي دهد. چگونه ممکن است اين چالش هاي بزرگ، توجه سياستگزاران آموزشي را جلب نکند؟
براي رسيدن به اين هدف، بايد با تنش هاي اصلي روبرو شويم و بر آنان فائق آييم، تنش ميان جوامع جهاني و محلي، تنش هاي همگاني و فردي، تنش ميان سنت و تجدد، تنش ميان ملاحظات دراز مدت و کوتاه مدت و بالاخره تنش ميان توسعه ي فوق العاده ي دانش و ظرفيت تطابق بشر با آن و در نهايت، عامل هميشگي ديگر، تنش ميان معنويات و ماديات است که غالباً جهان بدون شناخت آن آرزوي دستيابي به آرمان ها و ارزش هايي را که ((اخلاق)) نام دارد ، در سر مي پروراند.
در اين جا وظيفه ي متعالي سيستم آموزشي و اهميت جايگاه آن مشهود و مشخص مي گردد
و اين گفته اغراق نيست که بقاي انسان ها به اجراي اين وظيفه، بستگي دارد.
رسالت اصلي آموزش و پرورش، توان بخشيدن به فرد فرد انسان ها در جهت توسعه ي کامل استعدادها و نيز شناخت توانمندي هاي خلاق خويش است و اين هدف بر ساير اهداف آن، ارجحيت دارد. حصول اين هدف هر چند دشوار و طولاني است، اما در جهت جستجوي جهاني عادلانه تر و بهتر براي زيستن ، ضروري محسوب مي شود. اين امر زماني تحقق خواهد يافت که همه چيز سر جاي خود قرار گيرد.
بهره گيري صحيح از سياست هاي اصلاحي به دور از هر گونه افراط و تفريط و يا تعصب کورکورانه مي تواند دگرگوني هاي مثبتي را در سيستم آموزشي ايجاد کند. کوشش در جهت اصلاحات آموزش و پرورش، مشروط بر ايجاد هماهنگي و تجانس در لايه هاي مختلف نظام آموزش، قرين با توفيق خواهد بود. در اين راستا، قبل از هر گونه اقدامي ضرورت دارد که ويژگي هاي آموزش
و پرورش کارآمد ( يا آموزش و پرورش كارآ و اثر بخش ) ، مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گيرد.


نگاهي اجمالي به پديده برنامه ريزي آموزشي :


با نگاهي به روند کمي و کيفي آموزش و پرورش در تمام جهان و به ويژه در سطح جهان سوم در دهه هاي اخير، به خوبي متوجه مي شويم که ارتقاء کيفيت آموزش و پرورش، موضوع فوق العاده حساسي بوده که بروز بحران جهاني آموزش و پرورش از جمله نشانه هاي آن است
ژاک هلک در کتاب ((آموزش و پرورش: سرمايه گذاري براي آينده)) ، ضمن بررسي روند توسعه منابع انساني و آموزش و پرورش در سه دهه ي اخير به مشکلات ناشي از افزايش هزينه ها و کاهش کيفيت اشاره نموده و سه نياز اساسي را در ميان نيازهاي ديگر غالب مي داند:
1- توجه بيشتر به کيفيت آموزش و پرورش
2- صرف منابع مالي بيشتر براي توليد مواد آموزشي مناسب و تربيت معلمان صالح و توانا
3- بهبود و اصلاح مديريت وامور اداري و البته، پشتيباني معنوي و علمي از نظام آموزش و پرورش.

              اجراي يک برنامه مبتني بر طراحي کيفيت آموزش و پرورش، مستلزم اطلاعات آموزشي جديد مي باشد و تقويت تصميم گيري توسط افراد و مقامات، مستلزم تعيين مجدد اختيارات و مسؤوليت هاي آموزشي خواهد بود. نهايتاً اين که حتي اگر يک نظام اطلاعات آموزشي به خوبي طراحي و اجرا گردد، آثار آن بر کيفيت آموزشي به واسطه ي زمينه ي سازماني که در آن عمل مي کند، تعيين خواهد شد.
        بسياري از وزارتخانه هاي آموزش و پرورش در سرتاسر جهان، بر اساس يک مبناي سالانه که سرشماري کاملي از مدارس را در بردارد، اطلاعات زيادي را درباره ي مجموعه يکساني از شاخص ها جمع آوري مي کنند، بدون اين که فکر کنند اين اطلاعات مفيد است يا خير و بدون اين که برنامه ريزي ويژه اي بر اساس آن انجام گيرد. يک توجيه عمومي براي اين روش آن است: ((اين کاري است که همواره آن را انجام داده ايم!)) بازنگري جامع در مورد نوع جمع آوري اطلاعات و چگونگي استفاده از يافته هاي مفيد و واقعي مي تواند در پاسخگويي به سؤالات کليدي  مربوط به اصلاح فرآيند برنامه ريزي و بهبود کيفيت آموزش کمک کند. اين امر مربوط به کليه ي تصميم گيرندگان آموزشي- از سياست مداران در دولت هاي ملي تا مديران مدارس و معلمان- ،مي باشد.
بازنگري در مسائل آموزشي نياز به برنامه ريزي به عنوان يک مهارت، تخصيص منابع مالي، انساني و کالبدي دارد و ايجاد هر نوع تغييري در مقولات ياد شده مستلزم پژوهش هاي آموزشي کيفي و ميان رشته اي است. همچنين براي ترسيم وضع مطلوب ضرورت دارد دورنماي گسترده تري در نظر گرفته شده و چشم انداز دقيق تري از آينده مدنظر قرار گيرد.
از ويژگي هاي بارز آموزش و پرورش کارآ و اثربخش ، استفاده از برنامه ريزي استراتژيک به عنوان يک فرآيند پويا با دورنگري نسبت به واقعيات و موقعيت هاي موجود است كه ارائه ي راهبرد ها و تاکتيک ها ي موثر براي رسيدن به فرداي بهتر را امکان پذير مي سازد. در اين نوع برنامه ريزي، مشارکت همه ي افراد ذي نفع، ذي ربط و ذي علاقه بر مبناي بازانديشي، موجب مي شود تا در قالب استفاده از ساز و كار برنامه ريزي استراتژيک ، ضمن تعريف آينده مطلوب و شناخت وضعيت موجود ، به تعيين نيازها بپردازند و براي رفع آنها به گونه اي ((فراکنشي)) اقدام کنند.

گستره ي آموزش و پرورش نوين :


زبان تعليم و تربيت در دنياي امروز، زباني ((جهاني است))، هر چند که مضمون آن بر اساس فرهنگ ها مي تواند ((محلي)) و ((بومي)) باشد. در قرن جديد، جهان به دستاوردهاي تازه اي نايل شده و تعليم و تربيت نيز ، از حيث روش ، محتوا و اهداف ، شکل ديگري به خود گرفته است.
تحول در عرصه ي آموزش و پرورش به گونه اي است که امروزه ايجاد نظام آموزشي مبتني بر مشارکت و مهم تر از آن تشکيل کلاس هاي مجازي با استفاده از پيشرفته ترين فناوري هاي اطلاعاتي موردتوجه قرارگرفته است. عصر جديد، عصر يگانگي انسان ها، عصر ايجاد دهکده ي جهاني، عصر ماهواره و عصر يورش به قلمروي کهکشان ها نام گرفته است. در نتيجه تحولات مذکور، اين سوال مهم مطرح است که آيا سيستم آموزشي رايج درجهان امروز با استفاده از روش هاي معمول مي تواند به حيات خود ادامه دهد؟ مسلم است که به منظور پيشرفت و روزآمد شدن نظام آموزشي، خروج آموزش و پرورش از تنگنا و محدوده ي زماني و مکاني و تعامل با جامعه جهاني ، ضرورتي اجتناب ناپذير محسوب مي شود.
تغيير در ساختار سيستم آموزش از صورت نظام بسته و مکانيکي و تحول آن به شکل ارگانيک، پويا ، باز و انعطاف پذير ، امري غير قابل انکار است. در اين حالت ، تعليم و تربيت، همه ي ابعاد شخصيت و تمامي لايه هاي زندگي فردي و اجتماعي را در برمي گيرد.

      همان مفهومي که سازمان يونسکو با عنوان كلي " يادگيري گنج درون " ، بر چهار ستون "يادگيري زيستي" ،"باهم زيستن " ، " انجام دادن " و " دانستن " ياد کرده است و اخيراً آن را در سه حيطه ي موسوم به سه( H ) يعني سر " " Head، قلب " Heart" و دست " Hand " ، تعريف کرده است.
" سر " به منزله ي پايگاه انديشه، تفکر و عقلانيت، "قلب " به منزله ي کانون عشق و مهر و ايمان و " دست " به منزله ي توانستن و انجام دادن و کسب مهارت هاي ضروري زندگي ، تلقي شده اند.


محتواي برنامه ريزي آموزشي در سيستم تعليم و تربيت نوين به تناسب ويژگي هاي اقليمي و با حفظ سياست هاي کلي آموزش و پرورش بايستي قابليت انعطاف داشته باشد و برنامه ريزي اقتضايي، جايگزين برنامه ريزي ايستا و انجمادي گردد. در منطق تعليم و تربيت نوين، هر کس، شخصاً حاکم و عامل ترقي فرهنگي و اخلاقي خويش خواهد بود و خود آموزي، خود رهبري و خودگرداني در فرآيند يادگيري تقويت مي شود. در واقع، فرهنگ ها و ارزش ها از نو بازسازي و بازآفريني مي شوند.
در هر حال فرآيند ((جهاني شدن))، موضوعي جدي و حائز اهميت مي باشد و توسعه فعاليت ها و همکاري بين المللي را مي طلبد.
آموزش و پرورش جهاني و آموزش و پرورش شهروندي به عنوان ضرورت هاي اجتناب ناپذير قرن جديد مورد تأکيد پنجمين کنفرانس بين اللمللي يونسکو [در خصوص آموزش و پرورش] نيز قرار گرفته است. اين کنفرانس، اشارات متعددي به پديده ي جهاني شدن داشته و ويژگي هاي آموزش و پروش نوين را در ابعاد ذيل مطرح نموده است:
1- آينده نگري و آينده شناسي با توجه به پديده ي جهاني شدن و زندگي در جوامع فاقد مرز
2- توجه و تأکيد جدي به چهار رکن اساسي يادگيري: يادگيري براي زيستن، دانستن، انجام دادن و زيستن با يکديگر
3- تعليم و تربيت همه جانبه و استفاده از تمام ظرفيت هاي انساني و توجه به مفهوم بهره ي عاطفي EQ و تأکيد بر ضرورت توجه بيش از پيش بر پرورش ظرفيت هاي عاطفي در نظام هاي تعليم و تربيت
4- به کارگيري شيوه هاي فعال مشارکتي و تجربي در آموزش
5- تأکيد بر ضرورت پرورش تفکر جانبي و تفکر خلاق در دانش آموزان و عدم تکيه انحصاري بر تفکر تحليلي.
6- تأکيد بر ظرفيت روحاني بشر و بهره گيري از آن به عنوان مکمل ظرفيت عقلاني با توصيه هايي از قبيل: تشويق به دعا و مناجات در آموزش و پرورش، غور در باطن، و تأکيد بر کسب هرچه بيشتر هشياري و آگاهي ماورايي به عنوان منابعي ارزشمند در جريان تعليم و تربيت.
7- توجه به ظرفيت يا توانايي شهود يا درک شهودي و ضرورت حسن استفاده از آن در تعليم و تربيت.
8- اهميت ويژه ي خلاقيت و هنر در نظام هاي آموزشي با عنايت به نقش والاي هنر در تلطيف روح انساني و تأثير آن در رشد نگرش عاطفي، انساني و درک زيبايي. اين نوع نگرش در حيات انسان قرن بيست و يکم در جهت زيست توآم با آرامش و تفاهم ، نقش اساسي دارد.
9- استفاده از تکنولوژي نوين اطلاعات و ارتباطات در نظام هاي آموزش و پرورش در قرن بيست و يکم به نحوي که تعليم و تربيت در حد استفاده صرف از تکنولوژِي تقليل نيابد و تعامل چهره به چهره ي معلم با دانش آموزان، اهميت خود را از دست ندهد.
10- عدم جهت گيري انحصاري اصلاحات آموزش و پرورش در راستاي مسائل اقتصادي و تجاري و مهارت آموزي، به نحوي که نظام هاي آموزش از اهداف و ابعاد ديگر تعليم و تربيت باز نماند.
11-توجه به کاربرد ((هوش متکثر)) به ويژه در طراحي و تدوين برنامه هاي درسي و در جريان آموزش (نظريه ي هوارد گاردنر).
12- تأکيد بر آموزش ارزش هايي مانند عشق ورزيدن، صلح، احترام به محيط زيست و تعاون و
همکاري در اجراي هرچه بهتر برنامه هاي درسي.
13- اتخاذ رويکردهاي تلفيقي[تئوري-کاربردي-عملي] در آموزش و پرورش و به کارگيري شکل
خاصي از آن در برنامه هاي درسي و قرار دادن ساعاتي از هفته در قالب ((زنگ مطالعه ي
تلفيق)) به عنوان يک ماده ي درسي جديد.
14- توجه بيشتر به اصلاح و بهبود وضعيت آموزش پايه در کشور بويژه از حيث ارتقاي کيفيت
آموزش ها، افزايش زمان مفيد آموزش و بالاخره تعريف مجدد از سواد و اقسام آن مانند
سواد کامپيوتري، سواد تکنولوِژي، سواد فرهنگي و ...
هر يک از موارد فوق مي تواند در تعيين ميزان کارآمدي نظام آموزش و پرورش به عنوان پارامتري اساسي مورد توجه واقع شود.



آموزش و پرورش کارآ و اثربخش در آينه ي تجارب ساير کشورها :


مسلما" يکي از مهم ترين ارکان پيشرفت هر جامعه، آموزش و پرورش آن جامعه است و تجربه نشان داده که چگونگي وضعيت آموزش و پرورش در کشورهاي مختلف، در مسير رشد و يا انحطاط هر کشور در طول حيات تاريخي آن، تاثيرگذار است. جامعه پيشرفته، قطعا" از سيستم آموزشي مدرن و مترقي برخوردار است و اين سيستم مترقي، مسلما در ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و حتي مذهبي و اخلاقي تاثيرگذار است.
در اين راستا ، مطالعه ي تجارب علمي و عملي کشورهايي که در اين زمينه، اقدامات مثبت و موقعيت مناسبي داشته اند، مفيد و مؤثر است. البته استفاده از تجارب مفيد ديگران به شرطي مثمرثمر خواهد بود که انديشه ها و آرمان هاي ملي فراموش نشود. يک ضرب المثل چيني مي گويد: (( اگر برنامه اي يک ساله داري ، گندم بکار، اگر برنامه اي ده ساله داري ، درخت گردو بکار و اگر برنامه اي صد ساله داري ، مدرسه بازکن )).
با نگاهي گذرا به سير تحولات کشورهاي پيشرفته ي علمي- صنعتي در مي يابيم که اين گونه کشورها با آينده نگري دقيق و سرمايه گذاري فراوان در آموزش و پرورش خويش ، نيل به اهداف نهايي خود را تسهيل نموده اند.
ژاپن از جمله کشورهايي است که در امر آموزش و پرورش بسيار موفق بوده  و انظار عمومي ديگر کشورهاي جهان را به خود معطوف داشته است. اين کشور با دورنگري و دورانديشي زايدالوصفي برنامه ي صدساله اي را براي جامعه ي خويش پي ريزي كرده و در جهت دستيابي به آن از هيچ گونه تلاش و کوششي فروگذار ننموده است . اکنون و در آغاز هزاره ي سوم ، ژاپني ها برنامه و سناريوي خود را براي قرن آتي مدون کرده و امکانات و تجهيزات و وسايل و ايده هاي خويش را سامان بخشيده اند.


اين که چرا و چگونه ملت ژاپن که محروم از منابع طبيعي است، با وجود موانع و مشکلات فراوان، هر روز بيش از پيش در جهان مي درخشد، پرسشي همگاني است. تقريباً تمامي مردم دنيا ژاپني ها را مي ستايند و از آنان در زمينه هاي مختلف الگو مي گيرند.
اين ملت که از جهت جسمي و خصوصيات فيزيكي ، هم رديف يا ضعيف تر از ديگر ملتها بوده، ظرف چند دهه با اعمال آموزش هاي صحيح، وزن و قد شهروندان خود را افزايش داده و در مسابقات ورزشي درخشيده است.
اين ملت که از نظر هوش و استعداد ذهني به مراتب  پايين تر از بسياري ملتها بوده ، ظرف چند دهه گذشته در علم و تکنولوژي به اوج قدرت رسيده و حتي از آمريکا و اروپا پيشي گرفته است. آنچه که باعث پيشرفت و ترقي روزافزون ژاپني ها شده بي گمان نشآت گرفته از روحيات فردي و جمعي مردم و اعمال نظام صحيح آموزش و پرورش در اين کشور است.
سخت کوشي و خوداتکايي، صرفه جويي و قناعت، نظم و انضباط و استفاده ي صحيح از وقت از ويژگي هاي مثبت ژاپني ها محسوب مي شود . بسياري از کساني که از ژاپن بازديد داشته اند تحت تأثير اين روحيه قرار گرفته اند. همچنين توجه به نظافت و بهداشت در ميان خانواده هاي ژاپني موجب گرديده که در مدارس، کودکان خود به تميز کردن مدرسه بپردازند و به اين جهت ، مدارسي که حداقل 2500 متر مربع مساحت دارد بيش از يک خدمتگزار ندارد.
ژاپني ها به کار گروهي بسيار بها مي دهند و مي توان گفت از عوامل بسيار مؤثر در پيشرفت ژاپن همين روحيه ي کار گروهي است. مردم ژاپن داراي وجدان کاري بسيار بالايي بوده، مصالح مؤسسه اي که به آن وابسته هستند را بر مصالح خويش ترجيح مي دهند.
تمامي اين روحيات مديون تعليمات و آموزش هاي انجام گرفته در سيستم آموزشي کارآ و اثربخش ژاپن مي باشد. اصلاحات آموزشي در دوره هاي مختلف بنابر مقتضيات زمان، انعطاف پذيري و توجه به فعاليت هاي عملي و عيني در فعاليت هاي کلاسي ، از جمله مهم ترين ويژگي هاي ساختار آموزش و پرورش در اين کشور است. درايت و دورانديشي در تدوين اصول اساسي آموزش و پرورش و سعي بر اجراي يکايک آنها ، زمينه هاي موفقيت آموزش و پرورش ژاپن را فراهم كرده است.
استانداردهاي ملي براي تمامي سطوح مدرسه توسط وزارت آموزش و پرورش ژاپن انتشار مي يابد و بدين وسيله، کيفيت بالاي آموزش و پرورش در سطح کشور حفظ مي گردد، اين استانداردها شامل تأسيس مدارس، اندازه ي کلاس ها، مواد درسي، لوازم و تأسيسات و رسانه هاي آموزشي هر دوره مي باشد.
بودجه ي عمومي آموزش و پرورش از سه طريق به دست مي آيد: دولت، استانداري ها و شهرداري ها. هيچ نوع " ماليات آموزشي " در ژاپن وجود ندارد. با اين حال درصدي از عايدات مالياتي به امر آموزش و پرورش اختصاص مي يابد.
در گردهمايي توکيو (1995)، نمايندگان بيش از بيست کشور صنعتي و در حال توسعه به اتفاق در مورد اهميت و نقش کليدي پژوهش هاي آموزشي در توسعه ي آموزش و پرورش تأکيد نموده اند. کشور چين، براي دستيابي به آموزش و پرورش كارآ و اثربخش ، فراهم ساختن دانش و اطلاعات براي فرآيند سياستگذاري، سازمان دهي اطلاعات طي فرآيند پژوهش هاي آموزشي و استقرار مباني نظري و فلسفي در زمينه ي آموزش را مورد توجه قرار داده است.
ايالات متحده نيز به کارگيري اصلاحات در کلاس درس، فعال کردن نظريه هاي يادگيري، افزايش ظرفيت نظام آموزشي، استقرار استانداردها و سنجش عملکردها، تجديد نظر در برنامه درسي و تخصصي شدن حرفه ي معلمي و تأثير فن آوري در يادگيري و آماده سازي براي اشتغال را از اهداف اصلاحات در آموزش و پرورش به منظور نيل به كارآيي و اثر بخشي هرچه بيشتر ، بر شمرده است.
در مجموع، اگر چه اهداف آموزش و پرورش در سراسر جهان مشابهت زيادي دارند و در مواردي با يکديگر مرتبط هستند، با اين حال، براي مقايسه ميزان موفقيت هاي يکي نسبت به ديگري، نظر  برنامه ريزان به عوامل مختلف و از آن جمله روش هاي به کار رفته در ساختار نظام آموزشي کشورهاي مختلف جهان، جلب شده و بهره گيري از تجارب ساير کشورها در يافتن راه حل هاي اثر بخش براي دشواري هاي موجود آموزش و پرورش، اثرات مثبتي خواهد داشت.


تمرکز زدايي :


با بررسي و مطالعه سير تحولات سازنده و توجه به تجارب و اندوخته هاي ساير کشورها در اعمال و استقرار شيوه هاي مديريت در سطوح مختلف نظام آموزشي و با ژرف انديشي نسبت به اصلاحات آموزشي، اين نتيجه حاصل مي شود که ديگر نبايد تجاربي را که سايرين به قيمت صرف زمان و سرمايه گذاري فراوان به دست آورده اند، به لحاظ عدم اطلاع ، مجددا" مورد آزمايش قرارداد.
شيوه اداره ي سيستم آموزش به صورت غير متمرکز و تفويض اختيار به استان ها، نواحي و مناطق يکي از اساسي ترين ويژگي هاي نظام آموزشي کارآ و اثربخش مي باشد. پيروي از چنين سياستي از فلسفه ي اجتماعي و تربيتي جوامع مختلف نشآت مي گيرد.
اصولاً اداره ي نظام آموزش و پرورش در کشورهايي که به شيوه غير متمرکز عمل مي کنند بر سه اصل مهم استوار است:
1- تفويض اختيارات وسيع به مقامات محلي آموزش و پرورش که اعضاء آن توسط مردم يا  مقامات ايالتي و استاني انتخاب مي شوند.
2- ترغيب و تشويق مردم، مؤسسات و انجمن هاي دولتي يا غيردولتي به منظور مشارکت در سرمايه گذاري و بهبود نظام آموزش و پرورش.
3- اجتناب از امر و نهي صريح از طرف دستگاه مرکزي آموزش و پرورش در زمينه ي امور تربيتي مدارس و عدم تحميل نظرات دستگاه مرکزي در خصوص برنامه هاي درسي و سازمان مدارس، و نيز، شيوه تدريس و استخدام معلمان.
لازم به ذکر است که بين دستگاه مرکزي آموزش و پرورش و ادارات آموزش و پرورش محلي، روابطي منطقي حاکم است و مسائل موجود را براساس حسن تفاهم و از طريق مذاکرات رسمي و خصوصي حل و فصل مي کنند.


ویژگیهای آموزش و پرورش کارا و اثر بخش - قسمت دوم


• دکتر ابراهیم آقا خانی
حرکت به سوي عدم تمرکز مي تواند به مثابه ي شيوه اي براي جلب مشارکت بيشتر مردم و بخش صنايع و مشاغل در تامين نيازمندي هاي مالي دستگاه تعليم و تربيت باشد.
زماني که انديشه ي بنيادين نظام جديد مديريت آموزشي به شکل شورايي مطرح شده است، نبايد اجازه داد كه معضلات و مشكلات آموزش و پرورش كشور که بيشتر از تنگناهاي مالي و شيوه هاي مديريت متمرکز آموزشي سرچشمه مي گيرد، دوباره، چهره ي خود را نمايان سازند و اصل بنيادين تساوي در بهره مندي از امکانات آموزشي را مورد تهديد قرار دهند. براي حل اين معضلات، ضروري است كه دولت مردان و دست اندکاران دستگاه تعليم و تربيت کشور با تصويب قوانين و تـأمين سرمايه هاي لازم و بسط منابع مالي بيشتر و اعمال ساز و كار اداري عدم تمرکز در نظام آموزشي، از توانمندي هاي محلي و بومي بهره گيرند.
در اين راستا جلب مشارکت عامه ي افراد بايد در کليه مؤلفه هاي مديريتي، برنامه ريزي ، و تصميم گيري آموزشي انجام گيرد و صرفاً به جنبه هاي مالي و فيزيکي مشارکت، محدود نشود.

جايگاه فراگيران در سيستم آموزشي :
اغلب صاحب نظران، معلمان و مربيان با صراحت و شفافيت، حداقل در باورهاي ذهني، مدعي هستند که برنامه هاي موفق و مطلوب در نظام تعليم و تربيت، از طريق مشارکت فعال فراگيران و دخالت مستقيم آنان به اجرا گذاشته مي شوند. بنابراين، آنچه همگي بر آن اتفاق نظر دارند، حضور مخاطب اصلي در صحنه ي تعليم و تربيت است، اما کيفيت حضور و چگونگي ازرش گذاري هر يک از اين عناصر، محل اختلاف و منشأ بروز سلايق و سازوکارهاي مختلف تربيتي است.
با تکيه بر مفهوم واژه ي ((تربيت)) و تحليل اين واژه ي استراتژيک، مي توان وجه تمايز بين روش هاي متفاوت تربيتي را به وضوح تشخيص داد. اين واژه که از نظر معنا و مفهوم و محتوا ، بسيار پيچيده مي باشد ، مي تواند نگاه ما را به نوع تربيت فراگيران تغيير دهد.
براي مثال، بر اساس برداشت پاره اي از افراد، تربيت به معناي آرام کردن کودک سرکش است. اين طرز تفکر، از مفاهيم سطحي تربيت محسوب مي شود.
نکته ي ديگري که شايان توجه است آن که، در تعليم و تربيت کارآمد و فعال، ((شکوفا شدن)) جايگزين ((شکوفا کردن)) شده است. تفاوت اين دو مفهوم از لحاظ روش شناسي بسيار زياد است و حاکي از نوع نگرش نسبت به فلسفه ي آموزش و پرورش مي باشد.
خودجوشي فراگيران و دست يابي به قابليت هاي خودباوري و خودرهبري، زماني ميسر مي گردد که مقدمات شکوفا شدن استعداد ها فراهم شود و مربي به جاي فاعل و قيم، نقش هادي و مراقب غير مستقيم را بر عهده گيرد، زيرا در ((شکوفا کردن))، به فراگير ((ياد داده مي شود))
و او ((انديشه آموزي)) مي کند، اما در ((شکوفا شدن))، فراگير ((ياد مي گيرد)) و ((انديشه ورزي))  مي کند.
گاه مشاهده مي شود که علي رغم سرمايه گذاري، تبليغ ، طرح و اجراي برنامه هاي مختلف در سيستم آموزشي، نتايج مطلوب و دلخواه حاصل نمي آيد. واقعيت آن است که در اجراي اين برنامه ها، طبيعت، نيازها، رغبت ها و پيچيدگي هاي فراگيران به عنوان هدف اصلي ناديده گرفته مي شود  و به همين دليل در اغلب موارد، نتيجه اي عکس آنچه مورد نظر است، حاصل مي شود.
بنابر اين اگر در سيستم آموزشي، معناي درست دانش آموز محوري، جايگاه خويش را باز يابد و فرايند تعامل تعليم و تربيت با ايجاد روابط عاطفي بين معلم و فراگير، معنا و مفهوم يابد، آن گاه تلاش و کوشش در جهت نيل به اهداف موردنظر، به ثمر خواهد رسيد.
عامل مهم در اين فرايند، تعامل بين معلم و دانش آموز است و نه فراگيري دستورالعمل هاي خاص. هنر کشف روش هاي بديع و مبتكرانه، در موقعيت هاي منحصر به فرد، هنري است که بايد از طريق همين تعامل خلق شود، زيرا با ارائه دستورالعمل يا فرمول خاص نمي توان در جهت كارآيي يا اثربخشي نظام آموزش و پرورش، به توفيقي نائل شد.
بايد به اين نکته اساسي توجه داشت که در اغلب نظام هاي آموزشي موفق و کارآمد ، توجه به نيازهاي آتي، تحريک کنجکاوي و طرح سؤال در ذهن دانش آموزان، جايگزين توجه به رفع نيازهاي موجود، ارضاي کنجکاوي و حل مسأله شده است، زيرا به قول مولانا:
((آب، کم جو، تشنگي آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست))
بزرگترين اشتها آور گرسنگي است و اگر اين گرسنگي و تشنگي در قالب کنجکاوي علمي و عقلاني ظاهر شود و افزايش يابد، چنين نيروي محرکه اي، قوه ي رشد و تعالي دانش آموزان را به حرکت و پويايي مداوم وا مي دارد.
نوانديشي و نوجويي دانش آموزان مستلزم حضور فعال و مستمر آنان در فرآيند ياددهي- يادگيري است و اين حضور فعال به عنوان يک مقوله ي مهم و با ارزش محسوب مي شود، به نحوي که غايت آموزش و پرورش، افزايش ميل به دانستن در فراگيران و عميق تر نمودن کنجکاوي آنان است.
در اين کنش و واکنش، پيشروي تک تازانه و برتري سود گرايانه نهي شده و به جاي آن همدلي  و همراهي با ديگران و رجعت به ارزش هاي انساني مورد تأييد قرار گرفته است.
در اين زمينه انيشتين اظهار مي دارد که:
((دانش آموزان را تشويق نکنيم که دست يابي به موفقيت هاي مرسوم را هدف زندگي خود قرار دهند. زيرا در نگرش کنوني جامعه، معمولاً کسي را موفق مي دانند که بتواند بيشتر از هم نوعان خود جلو بيفتد...)).
آقاي دکتر کريمي (1381)، در بحث تعليم و تربيت وارونه، پيرامون تکنيک هاي جاري تعليم و تربيت و سيستم آموزشي از نظر کارآيي و تأثيرگذاري، اظهار مي دارد که: ((به نظر مي رسد ما متربّي را همچون شيئي فرض کرده ايم که طبق قالب و طرح و برنامه اي که از بيرون و در ذهن خود براي آن در نظر گرفته ايم بايد او را بسازيم و شکل دهيم)) و در ادامه اين نوع عملکرد را ((ديدگاه صنعتي)) نسبت به فراگيران ناميده که با ((تعليم و تربيت)) آنان ، فرسنگ ها فاصله دارد. به زعم وي ، اين گونه است که فراگير از هر نوع انگيزه ي دروني براي ابداع و ابتکار، تهي مي شود.

توجه به خلاقيت فراگيران :


از ديگر ويژگي هاي مهم آموزش و پرورش کارآ و اثربخش اهميت دادن به تربيت خلاق و فضا سازي براي تعامل مخاطب با محيط به منظور عادت زدايي است و اين همان اصل ((تازگي معتدل)) در تربيت است که ژان پياژه از آن در فرآيند تقويت و تجدد ساخت هاي شناختي ياد مي کند. خلق موقعيت هاي جديد يادگيري، جادوي جاذبه ي ياددهي- يادگيري است، زيرا در پرتو همين موقعيت هاست که رخوت روزمرگي زايل مي گردد و فراگيران طعم زندگي واقعي و يادگيري معنادار را مي چشند. به ويژه در جريان زندگي پيچيده ي امروزي که هر لحظه در حال نو شدن است و خلاقيت و نوآوري، ضرورت استمرار زندگي فعال ، محسوب مي شود.
امروزه شعار ((نابودي در انتظار شماست مگر اين که خلاق و نوآور باشيد.)) ، پيش روي انسانها قرار دارد و آموزش و پرورش ، ترغيب به خلاقيت و نوآوري و همچنين هدايت و راهبري به سوي استفاده ي صحيح وجهتدار ازاستعدادها و توانايي هاي فردي را به عنوان امري مهم برعهده دارد که اين خود زمينه ساز توسعه ي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي در جامعه است.
در جهان كنوني ثابت شده است که استعداد ابداع و خلاقيت در نوع بشر به همان اندازه ي حافظه ،عموميت دارد و مي توان آن را با کاربرد اصول و فنون و روش هاي معين و صحيح و فراهم آوردن شرايط محيطي مناسب ، پرورش داد.
اهمّ شرايط لازم جهت پرورش خلاقيت در دانش آموزان عبارتند از:
1- فراهم آوردن فضاي دوستانه و صميمي در کلاس درس و محيط مدرسه؛( دانش آموز در چنين فضايي، در زمينه ي خلاقيت هاي کلامي بيشتر رشد مي کند و تشويق مي شود.)
2- ارائه ي آموزش هاي لازم به فراگيران در مورد فکر کردن، تمرکز حواس، طرح سؤال و حل مسأله.
3- تقويت زمينه ي بروز تفکر سيال و طرح سؤالات ذهني از سوي فراگيران.
4- آشنا نمودن فراگيران با تصوير سازي ذهني.www.zibaweb.com
با تحريک حس کنجکاوي، تفکر و ابتکار عمل در دانش آموزان، بازنگري بر محتواي مطالب درسي و به موازات آن بهره گيري از روش هاي فعال تدريس در دوره هاي مختلف تحصيلي، مي توان در خصوص پرورش قدرت خلاقه ي فراگيران گام هاي مؤثري برداشت.

محيط هاي آموزشي :


ويليام گلاسر در کتاب " مدارس بدون شکست " اظهار مي دارد که مدارس، موفق نشده اند راه کسب هويت را با استفاده از نيازهاي احساس مسوؤليت و احساس ارزشمندي به کودکان بياموزند. وي شکست را از يك سو در ((مبادله ي محبت)) و از سوي ديگر در ((کسب احساس ارزشمندي)) خلاصه کرده است و مدرسه را کانون مهمي براي جلوگيري از اين دو نوع شکست مي داند و لزوم و چگونگي مشارکت مدارس در ارضاي نياز محبت دانش آموزان و مهم تر از آن فراگيري شيوه ي تفکر و حل مشکلات را علاوه بر علم در ارضاي نياز به احساس ارزشمندي به طور مفصل مورد بحث و بررسي قرار داده است. اين موارد مربوط به جو عاطفي محيط هاي آموزشي و نوع روابط حاکم در مدارس مي باشد
شرايط فيزيکي محيط آموزشي نيز در کنار شرايط عاطفي در کارايي و اثربخشي نظام اموزش و پرورش ، نقش مهمي را ايفا مي کند. امروزه شرکت هاي بزرگ با استخدام متخصصان ((مهندسي و مديريت منابع انساني)) و صرف مقادير زيادي از وقت و هزينه، در پي حصول اين اطمينان هستند که آيا محيط فيزيکي – ساختاري آنها براي فعاليت كاركنان شان مناسب است يا خير.
به همين ترتيب در طراحي فضاهاي آموزشي بايد ترتيبي داده شود که موجبات تسهيل درامر تفکر انتقادي و يادگيري فعال فراهم گردد. در حال حاضر و علي رغم ورود به قرن بيست و يکم ، با قدم گذاردن به کلاس هاي درس در بسياري از محيط هاي آموزشي ايران ، شاهد عدم مطلوبيت و نقايص ساختاري آنها هستيم. براي مثال ،همچنان در اغلب مدارس ، صندلي ها يا نيمکت ها در يک صف مستقيم پشت سر هم قرار دارند، به طوري که دانش آموزان صرفا" بتوانند معلم را ببينند بدون اين که قادر به ديدن تمام هم کلاسي هاي خود باشند و فرض بر اين است که صرفا" معلم منبع تمام انديشه ها و تفکرات مهم است.
در کلاس هاي کوچک، مي توان وضعيت را به نحوي اصلاح نمود و باعث تبادل افکار بين دانش آموزان گرديد. ميزها و صندلي ها را مي توان به شکل هاي دايره اي، چهارگوش، يا نيم دايره مرتب کرد و از اين طريق، حس مشاركت دانش آموزان در "فرآيند ياددهي- يادگيري" را تحريك و تقويت نمود. هدف اصلي بايد اين باشد که دانش آموزان قادر باشند تا ضمن تحرك در جاي خود ،گروههاي کوچک چهار تا شش نفره تشکيل دهند و توسط معلم، در قالب محيطي دلپذير ، به سمت يادگيري هرچه بهتر هدايت شوند. مي توان گفت بهترين محيط کلاس درس، محيطي است که در آن دانش آموزان به مهماناني شبيهند که از آنها به خوبي استقبال مي شود و معلمان به منزله ي ميزبانان مهمان نواز عمل مي کنند.
از نظر شادابي و نشاط محيط يادگيري در سال هاي اخير مباحثي مطرح و خوشبختانه گام هاي موثري برداشته شده است، اما نياز به پي گيري و جديت بيشتري احساس مي شود. در اين رابطه، نقش مديران مدارس، بسيار اساسي است زيرا يک مدير مي تواند با در نظر گرفتن سلايق و نيازهاي دانش آموزان تغييراتي را در محيط مدرسه ايجاد نمايد به نحوي که دانش آموزان احساس رضايت کنند و دلبستگي بيشتري به حضور در محيط مدرسه داشته باشند.



فناوري اطلاعات :


قرن بيست و يکم، قرن دانايي است. به عبارت ديگر، قرن تغيير از جامعه ي صنعتي به جامعه ي فراصنعتي يا جامعه ي اطلاعاتي است. با رشد و گسترش فناوري اطلاعات، دارائي هاي ناملموس به ويژه دانش و دانايي، نقش خود را پر رنگ تر کرده و باعث ايجاد ارزش افزوده مي گردد.
اگر فرهنگ ياددهي- يادگيري در نظام آموزشي تحول نپذيرد نه تنها ورود فناوري اطلاعات به اين نظام ، هيچ گونه تغيير و تحولي را ايجاد نخواهد کرد بلکه به تقويت سنت هاي محافظه کارانه ي آموزش خواهد انجاميد زيرا اين فناوري اطلاعات نيست که به تنهايي موجب تغيير مي شود بلکه اين انسان ها هستند كه عامل اصلي تحول ، تلقي مي گردند.
توسعه ي فناوري اطلاعات در نظام آموزشي کارآمد، نه فقط يک انتخاب بلکه يک ضرورت غير قابل انکار است و گام مهمي در اصلاحات نظام هاي آموزشي محسوب مي گردد.
همان گونه که پيش تر اشاره شد، کاربرد فناوري در آموزش و پرورش بايد به نحوي انجام گيرد که تعاملات انساني مخدوش نگردد و تعليم و تربيت صرفا" در قالب استفاده از پاره اي دستگاه ها و وسايل مکانيکي خلاصه نشود.

توسعه منابع انساني در نظام آموزشي :


توجه به منابع انساني در آموزش و پرورش و در رأس آن ، عنايت خاص به "معلم" به عنوان عامل اصلي در انسان سازي، کانون بحث آموزش و پرورش کارآ و اثربخش محسوب مي گردد. از اين رو برنامه هاي تربيت معلم ايستا و خطي ، پاسخگوي نيازهاي حرفه اي معلمي نيست و لازم است اين برنامه ها با برنامه هايي جامع و كامل و پويا جايگزين شود.
براي قرن بيست و يکم از معلمان به عنوان ((کارشناسان يادگيري اثربخش)) ياد شده است. چنين معلمي با برخورداري از توان تفکر عميق و انتقادي ، درباره ي اهداف و ارزش هاي آموزشي و برنامه هاي درسي مي انديشد، مشتاق ايجاد انگيزه و تشويق تک تک دانش آموزان است. در عين حال ، ميزان پيشرفت و نيازهاي يادگيري هر يک از دانش آموزان را به معناي وسيع مي سنجد، حتي اگر اين امر مستلزم صرف وقت خارج از برنامه ي رسمي مدرسه باشد. براي تحقق چنين پنداره اي متعالي، فرصت ها براي توسعه ي مداوم حرفه اي بايد فراهم گردد و منابع لازم بسيج شود. از اين ديدگاه، سرمايه گذاري در آموزش به معناي سرمايه گذاري در توسعه ي مداوم حرفه ي معلمي تعريف شده است.
اصولي که رعايت آنها در اين فرآيند ضروري شناخته شده ، عبارتند از:
1- توسعه ي حرفه ي معلمي ، امري مداوم ، مستمر و غيرقابل تعطيل است.
2- توسعه ي حرفه ي معلمي بايد خودگردان باشد ( اگرچه در مواردي، به ياري ديگران نياز است.)
3- توسعه ي حرفه ي معلمي به حمايت مناسب و منابع كافي نياز دارد.
4- توسعه ي حرفه ي معلمي هم به نفع مدرسه و هم به نفع معلم است.
5- استقرار كامل فرآيند توسعه ي حرفه ي معلمي ، به حسابرسي و ارزيابي مداوم نياز دارد.
به طور کلي در آموزش و پرورش به هيچ تحول علمي يا نوآوري مطلوب نمي توان دست يافت مگر اين که پيشاپيش در شيوه هاي کاري معلمان، به عنوان کارگزاران حقيقي نظام آموزش و پرورش ، تغييرات مناسب به وجود آيد. رمز سلامت و بالندگي نظام هاي تعليم و تربيت را بايد در سلامت، رشد و بالندگي معلم جستجو کرد.
سرمايه گذاري مادي و معنوي در تربيت معلم براي افزايش توان حرفه اي معلمان، بايد با عزمي راسخ صورت گيرد و به عنوان پشتوانه ي دائمي حرکت نسل ها به سوي تغيير و تحول به طور مجدّانه اي استوار گردد و نهادينه شود. همچنين توجه به مديريت آموزشي به عنوان منبعي براي سازماندهي فعاليت و تأمين نيازهاي آموزشي امري بديهي است.

نتيجه گيري و پيشنهادات :
از نوشتار حاضر مي توان چنين نتيجه گيري نمود که نظام آموزشي کارآ و اثربخش ، نظامي است که با اهداف نهايي و نيازهاي واقعي جامعه تناسب داشته و توانايي آماده سازي نسل جوان را براي نيل به اهداف دارا باشد.
اگر مسؤولين برنامه ريزي در همه ي سازمان ها و مؤسسات کشور، وظيفه ي خود را به نحو احسن انجام دهند و بهترين برنامه ها را براي رفع مشکلات و پيشرفت در جهت مطلوب تدوين کنند و براي آنها بودجه کافي نيز در اختيار داشته باشند اما نيروي انساني لازم براي اجراي برنامه ها از قبل تأمين و تربيت نشده باشد، کاري از پيش نخواهد رفت و قدمي برداشته نخواهد شد.
مهم ترين چالش آموزش و پرورش در هزاره ي سوم، سياست تغيير و تبديل است. تبديل نظام آموزشي فعلي به آموزش و پرورش کارآ و اثربخش ، به همان اندازه که اهميت دارد ، عملي خطير است. ترسيم ويژگي هاي چنين نظام آموزشي با رسم يک دياگرام يا تدوين يک مقاله، ميسر نيست، بلکه ضرورتاً نياز به مطالعه و پژوهش دقيق در تحولات و تغييرات اجتماعي دامنه دار در يک جامعه دارد.
پيش از بيان ويژگي هاي آموزش و پرورش کارآ و اثر بخش، بايد بر لزوم همکاري همه جانبه ي ارگان ها و سازمان هاي کشور در حل مشکلات آموزش و پرورش تأکيد مي شود. در اين راستا، رعايت اصولي از قبيل هماهنگي نظام آموزش با نيازها و برنامه ريزي هاي توسعه و پيش بيني براي تربيت معلم مجرب و متبحر، امري بديهي است. استفاده از برنامه ريزي استراتژيک، کاربردي كردن نتايج و مطالعه و تحقيق در جهت استفاده از تجربيات ساير کشورهاي جهان، و کاربردي کردن نتايج حاصل از آن، تمرکززدايي در نظام آموزشي، تغيير و اصلاح محيط هاي آموزشي با توجه به تحولات جديد، عنايت به فراگيران و حضور فعال آنان در عرصه ي فعاليت هاي ياددهي- يادگيري به عنوان يکي از اهداف اصلي سيستم آموزشي ازجمله ويژگي هاي آموزش و پرورش کارآ و اثربخش محسوب مي شود. النهايه ، به منظور دست يافتن به چنين سيستم آموزشي، توجه و تامل در پيشنهادات ذيل و بکار بستن آنها در نظام آموزش و پرورش کشور، مي تواند راهگشا باشد:
1- انطباق نظام سياست گذاري، برنامه ريزي و تصميم گيري آموزشي با تحولات نوين جامعه در زمينه ي توسعه ي فرهنگي، سياسي و تربيتي.
2- بهسازي مداوم نيروي انساني آموزش و پرورش در قالب بازسنجي و با هدف کيفيت بخشي و کارآمد ساختن نيروي انساني.
3- به گزيني نيروي انساني مطلوب براي آموزش در قالب اعمال يک برنامه ي بلند مدت بر اساس سياست هاي جديد آموزش و پرورش.
4- تسهيل زمينه ي حضور فعال و پوياي دانش آموزان در فعاليت هاي آموزشي و پرورشي با استفاده از روش هاي بديع و مبتكرانه.
5- ايجاد انگيزه هاي دروني براي يادگيري و تلاش و کوشش خودجوش دانش آموزان
6- حرکت به سوي اعمال سبک اداري عدم تمرکز در نظام آموزشي و تفويض اختيار به مناطق و مدارس.
7- جلب مشارکت مردمي و استفاده از نيروهاي بومي و محلي در فرآيند مديريت مدارس.
8- توجه به تحولات جديد فناوري اطلاعات و ارتباطات و استفاده ي مفيد و موثر از تجهيزات موجود.
9- بهره گيري از همکاري هاي بين المللي و منطقه اي و تبادل تجربيات سازنده.
10- انطباق ساختار و محتواي آموزشي با نيازهاي واقعي دانش آموزان و ايجاد تناسب در ميزان حجم دروس مختلف.
11- در نظر گرفتن دروس ميان رشته اي و توجه به رشد و توسعه ي خلاقيت و ابتکار در دانش آموزان.


فهرست منابع و ماخذ :

1- آقازاده، احمد(1369)، مسائل جهاني آموزش و پرورش، انتشارات دانشگاه پيام نور.
2- آقازاده، احمد(1372)، آموزش و پرورش در انگلستان و ژاپن، پژوهش در مسائل تعليم و تربيت، شماره 1و2.
3- جعفريان، محمد(1373)، آموزش و پرورش در ژاپن، انتشارات کوکب.
4- جمال زاده، سيد رضا(1381)، ويژه نامه ي معلم و شيوه هاي تربيت، مديريت آموزش و پرورش فلاورجان.
5- حيدري عبدي، احمد(1374)، نظام تربيت معلم در ژاپن و مقايسه ي آن با نظام تربيت معلم در ايران، فصلنامه ي تعليم و تربيت، شماره 43و 44.
6- دفتر همکاري هاي علمي بين المللي، وزارت آموزش و پرورش (1376)، يادگيري گنج درون، انتشارات تزکيه.
7- سپاه منصوري، جهانشير (1379)، راهبردهاي مشارکت بيشتر معلمان در برنامه هاي توسعه، مجموعه مقالات همايش معلم، جامعه و مسؤولان، سازمان آموزش و پرورش استان اصفهان.
8- صافي، احمد(1382)، تغيير و نوآوري در آموزش و پرورش ايران چشم انداز آينده، فصلنامه ي نوآوري آموزشي، شماره ي 3.
9- عطاران، محمد (1381)، جهاني شدن، فناوري اطلاعات (IT) و تعليم و تربيت، انتشارات آفتاب مهر.
10- کريمي، عبدالعظيم (1380)، سازه هاي دموکراسي و تربيت، انتشارات پژوهشکده ي تعليم و تربيت.
11- کريمي، عبدالعظيم (1381)، آموزش به مثابه پرورش، انتشارات پژوهشکده ي تعليم و تربيت.
12- کريمي، عبدالعظيم (1380)، تعليم و تربيت به کجا مي رود؟ از کجا به هر کجا، انتشارات منادي تربيت.
13- گلاسر، ويليام (1380)، مدارس بدون شکست، ترجمه ي حمزه ساده ، انتشارات رشد.
14- ماهلک، لارس (1372)، برنامه ريزي کيفيت آموزش و پرورش، ترجمه ي سعيد بهشتي، انتشارات فرزانگان.
15- مايرز، چت (1374)، آموزش تفکر انتقادي، ترجمه ي دکتر خدايار ابيلي، انتشارات سمت.
16- مشايخ، فريده (1380)، ديدگاه هاي نو در برنامه ريزي آموزشي، انتشارات سمت.
17- معين پور، حميده (1382)، فناوري اطلاعات و ارتباطات و نقش آن در آموزش و پرورش، آئين فرزانگي، جلد دهم، ستاد بزرگداشت مقام معلم، سازمان آموزش و پرورش استان اصفهان.
18- مهر محمدي، محمود (1378)، گزارش تحليلي از پنجمين کنفرانس بين المللي يونسکو، پژوهش در مسائل تعليم و تربيت، انجمن ايراني تعليم و تربيت.
19- نصر اصفهاني، احمدرضا، معين پور، حميده (1381). تأثير جمعيت و محيط انساني فيزيکي کلاس درس بر پيشرفت تحصيلي دانش آموزان. فصلنامه ي تعليم و تربيت. شماره 71.
20. www. Her. Nsf. Gov/HER/ESR
21. www. Gurteen. Com/gurteen. Nsf/good educational system.

http://www.roshdmag.ir
www.zibaweb.com

********************

شهروندی حلقه ای مفقوده در آموزش و پرورش ایران


پرسش درباب عملکرد آموزش و پرورش در ایران موضع قابل تاملی است.از جمله اینکه، محمد رضایی  همکار عزیزم در پژوهش خود این امر را پی گیری کرده است. رضایی این پرسش را دنبال کرده است که آیا آموزش و پروش در ایران توان بازتولید ایدئولوژی حاکم را دارد. رضایی نقاط ضعف این سازوکار بازتولید را نشان داد. یعنی آموزش و پرورش  حتی توان کارخانه آدم سازی(آدم اسلامی)را هم ندارد. اما شاید هنوز تحقیقات بیشتری نیاز باشد که دریابیم تا چه اندازه عدم شکل گیری شخصیت شهروندی و عدم بازتولید نظام شخصیتی شهروندی ناشی از عملکرد نامطلوب آموزش و پرورش است؟ ای بسا شکست نظام آموزشی ما در بازتولید انسان اسلامی (از طریق مدرسه) ناشی از این امر باشد که مقوله پرورش شهروندی را مغفول نهاده است. درست است که شخصیت شهروندی با ساختار دموکراتیک هماهنگ است اما بنظر من تنها از طریق ساختار دموکراتیک است که هویت مذهبی نیز امکان انتقال می یابد.
تصور این است که مهمترین نقش مدرسه باید آماده سازی فرد برای پذیرش نقشهای اجتماعی باشد ( البته این به معنای محافظه کاری و عدم پرورش تفکر انتقادی در افراد نیست) اما مدارس دانش آموزان را برای چنین نقشهایی مهیا نمی کنند. همین طور، مدارس نمی توانند هویت ملی و همین طور هویت شهروندی را درون افراد نهادینه کنند

امروزه بسیاری مسائل و مصیبتهایی که در زندگی شهری ایران مشاهده می کنیم به ضعف نظام تربیتی ما بر می گردد. باید گفت که نظم آموزش و پرورش ما اساسا به سمت ساختن شخصیت این دنیایی و شهروند مطلوب جهت گیری نشده اند. علاوه بر آن باید اشاره کنیم که نظام آموزشی و مدرسه ای ما کتاب محور است تا عمل محور و از سویی دیگر کتب درسی ما نیز ملغمه ناهمگنی است از اطلاعات مختلف دینی،فنی، ادبی و نظایر آن که در پی آن شخصیت نابالغی پرورش می یابد که صرفا انبانی از اطلاعات ناکارمد است.
اخلاقی که در کتب درسی بر آن تاکید شده است اخلاق شهروندی و اخلاق روابط اجتماعی نیست بلکه اخلاق به معنای امر متافیزیکی است که جایی در زندگی روزمره نمی یابد. بر اساس این اخلاق متافیزیکی ما در پی امت سازی هستیم و نه شهروند سازی. امت قابل تجزیه به فردیتهای مستقل نیست. ما در مدرسه فردیتها را نابود می کنیم و به جایش می خواهیم کلی انتزاعی(امت) بسازیم که حد و مرزی ندارد. شاید ریشه های بسیاری از مسائل شهروندی را باید در این امر دانست که نظام آموزش و پرورش ما همواره از ملت سازی طفره رفت و به بهانه امت سازی، ایرانی بودن را در سایه نهاده است.
درست براساس نحوه آموزش ما در مدارس و رسانه هاست که با شخصیت ضعیف شهروندی مواجه ایم. بنابراین بازنویسی کتب درسی
(با توجه به مفاهیم و اصول دینی) و بر اساس منافع ملی و مفهوم ملت، ایرانیت، و شهروندی ضرورتی اساسی است. از سویی دیگر رسانه ها باید بیش از پیش بر مفاهیم شهروندی و اخلاق مبتنی بر آن تاکید ورزند.http://kazemia.persianblog.ir

**************************

_تغییر در شیوه معلمان با استفاده از تکنولوژی آموزشی و کم رنگ شدن استفاده از وسایل کمک آموزشی