کلمات کلیدی:دلواپس،بحرانی،نگرانی،اضطراب،غصه،شیرین،شوهر،بچه ها،روانکاوی،منشی گری،پسر،دختر،دختران،پسران،زندگی زیبا،حوادث،دلهره،هیجانات،مشکلات،همسر،عواطف،روابط جنسی،سرگرمی های مفید،افکار منفی،زندگی،هنر پیشه،تماشاگر،بازی،سود،باستان شناسی،آرامش،صلح،راه چاره

دلهره و دلواپس حوادث آينده

ذيلا”مثال زني را مي خوانيد كه زندگيش پر بود از مشكل ونگراني واضطراب واگر شما هم گرفتاري هايي نظير مشكلات او داريد دست وپايتان را گم نكنيد چه دلواپسي واضطراب در حقيقت عكس العملي بيش نيست وعكس العمل را هم مي توان خيلي زود عوض كرد وعكس العمل نا خوشايند را باعكس العمل خوشايند معاوضه نمود حالاببينم چكاري مي توان براي رفع عادت اضطراب ودلواپسي شما كرد منكر اين حقيقت نيستند كه همه ما غم وغصه ونگراني هايي در زندگي داشته ايم وبنحوي از انحنا نيز آنرا حل وفصل كرده ايم وحالا كه نگاهي به عقب وبه آن لحظات اضطراب انگيز مي اندازيم مي بينيم كه صحيح وسالم از همه ان گرفتاري ها پيروز بيرون آمده ايم

 بعبارت ديگر دوره هاي بحراني زندگاني ما در واقع خطر ناكتر از ادوار ديگر حيات مان نبوده است .ناگفته اشكار است كه اگر بنشينيم ومرتبا بخود بگوئيم كه در اين هفته يا در ماهها وسال هي آينده اوضاع واحوال بر چه منوال خواهند بود نه تنها مشكل امروز خود را حل نكرده ايم بلكه عمر شيرين خود را به بطالت گذرانده ايم از دست دوستان ما نيز كاري براي ما ساخته نيست اين دوستان پس از اينكه قصه درددل ها ودلواپسي هاي ما را گوش كردند با خونسردي مي گويند (غصه نخور دلواپس نباش )وحال انكه راه چاره را براي بر طرف ساختن دلواپسي ها بما نشان نمي دهند .

كلودپالمر در كتاب خودزير عنوان خطرهاي انسان بودن موضوع دلواپسي ها را بدقت زير رو كرده مي نويسند (در مورد حالات دلواپسي واضطراب چكاري از دست ما ساخته است آيا واقعا اميدواريم كاري در اين زمينه از دست ما بر ايد ؟چنانكه در سطور پايين خواهيم ديد كليد معما در همين جا نهفته است آيا واقعا كاري از دست ما ساخته است است يا نيست ؟

خانم ماري ب وقتي كه به ما مراجعه كرد مي گفت جدا اميدوار است كاري كند كه ديگر دچار دلهره ودلواپسي نشود وحتي از ما مي خواست كه به شيوه روانكاوي بكمكش بشتابيم خانم م چهل وهفت سال سن دارد شوهرش شغل پا بر جاي مطمئني دارد ومرد آرام وخوش نفسي است واكنون در خانه راحتي زندگي خوش ومطبوعي دارند .به بچه هاي سه گانه خود افتخار مي كنند دختر ارشد شان اخيرا ازدواج كرده واكنون در يكي از شهرستانها زندگي مي كند دختر ديگر وپسرشان كه به ترتيب 19وبيست ويك سال دارند با انها زندگي مي گند دختر به شغل منشي گري مشغول است وبه ان راضي پسر نيز در يك مدرسه فني مهندسي سرگرم تحصيل است ملاحظه مي كنيد كه هيچكدام از انچه گفته شد نمي تواند موجب دلواپسي باشد وحال انكه مريم خانم بيچاره در زندان دلواپسي هاي خود اسير وزنداني است ودرزنج از هر چيز غصه دار مي شود خسته است ووقتي سر از خواب بلند مي كند موجي از ترس هاي موهوم او را در مي گيرد مثلا غالبا حس مي كند كه خيلي زود حادثه ترسناكي جلو چشمش اتفاق خواهد افتاد وليكن از عواقب آن نا اگاه است نگران سلامت خويش است پيوسته خيال مي كند كه سلامت شوهرش وبچه هايش در خطر است چند روزي بود كه از دختر خبر ونامه اي نرسيده بود اين بود كه پيوسته با خود مي گفت (نكند بلائي به سرش امده )نكند مريض است واز اين قبيل ... بالاخره پستچي در زد ونامه اي از دخترش آورد وقتي كه چشمش به نامه افتاد جرات نمي كرد آنرا باز كند براي اينكه مي ترسيد خبر بدي در آن باشد روز ديگر كار مهمي برايش پيش آمد ه بود وليكن او خود را قادر به انجام آن نمي ديدشما ممكن است بگوييد كه مشكلات شما بر خلاف گرفتارييهاي خانم م جنبه واقعي دارد وخواب وخيال نيست درست است اما اگر در مورد مشكلات واقعي زندگي اضطراب ودلواپسي به خود راه بدهيد اين خود نشان مي دهد كه عكس العمل شما هم در قبال گرفتاريها ي زندگي همانا غصه خوردن ومضطرب شدن است واز اين حيث با خانم فرقي نخواهيد داشت راه نجات شما همانا راه نجاتي است كه پيشنهاد به خانم م ب كرديم .روانكاوي كه معالجه رواني مريم را به  عهده گرفت با حوصله هرچه كاملتري به قصه دلواپسي وغصه هالي او گوش داد تا آنكه كم وبيش به ريشه آن همه پ يبرد گفتم كم وبيش راست است

 منظورم اينست كه ريشه دلواپسي ها آنچنان در اعماق شخصيت آدمي فرو رفته است كه بسختي مي توان رد پاي آنرا بدقت ودر اسرع وقت نشان كرد بعضي از محققان بر اين عقيده اند كه ريشه دلواپسي هاي ما را بايد در حادثه تولد ما جستجو كرد تجربه تولد كودك براي مادر ناگوار است اما در عين حال منتظر چنين حادثه اي هست وبه عبارت بهتر مي داند كه چه پيش خواهد امد در صورتي كه نوزاد اوجز محيط گرم ونرم زهدان (رحم )مادري از چيزي اطلاعي ندارند بچه در راه تولد حس مي كند كه بزور او را از يك محيط راحت وتاريك وارد دالان تنگ مي كنند وبعد نيز يك دفعه احساس مي كند كه وارد دنياي شده است كه نور وسرما ان برايش بيگانه است شايد علت دلواپسي هاي ما همين حادثه ناگوار باشد بهر تقدير نياز نداريم كه فعلا”در اين باره اصرار بورزيم مريم هم مثل شما هميشه در اضطراب ونگراني بسر مي برد منتهي علت گرفتاري هاي وي اين بود كه در كودكي مورد بي لطفي پدر ومادر قرار گرفته بود .مهم اين بود كه مريم خيلي خوب متوجه شد كه علت دلواپسي ها ونگراني ها ي همه كساني كه به نگراني ودلهره مبتلا هستند در خود ماست منتها به اشيا ء واشخاص وحوادث زندگي روزمره ما مي چسبد هر دفعه به چيزي يا كسي .شايد اگر به جنبه مضحك وخنده آور دلواپسي هاي خودوقوف يابيم بهتر بتوانيم آنرا مرتفع سازيم اگر بتوانيم به جنبه مضحك نگراني هاي خود پي ببريم ويا حتي بدان بخنديم يقين است قدم بزرگي در راه بر طرف ساختن ان برداشته ايم مريم سرانجام ياد گرفت كه بوقت فرا رسيدن موج اضطراب ونگراني با خود بگويد (باز اين غول بي شاخ ودم نگراني ودلهره بازي خود را از سر گرفته است چرا حالا بدم اين يكي چسبيده است ؟)

حالا برگرديم به سئوالي كه قبلا مطرح ساخته بودم مبني براينكه آيا واقعا دلمان مي خواهد از اين حالات رنج اور نجات پيدا كنيم نگراني يك فعاليت رواني است وغالبا”نيز جانشين يك فعاليت جسماني مي شود عجيب اينست كه فعاليت را لازمه وجود خود مي دانيم وليكن در عين حال از كاروكوشش خوشمان نمي آيد .اجازه بدهيد اندكي اين موضوع را روشن تر بكنيم مريم در كودكي خيلي كار مي كرد ومشكلات عديده روزمره را مي بايستي حل وفصل مي نمود در مورد شوهر وبچه هايش نيز دائما ”هيجانات وعواطف مختلفه اي بدو دست مي داد واما حالا دختر ارشدش بخوبي وخوشي شوهر كرده ودر هر خوش آب وهوا ئي زندگي ارامي دارد بچه هاي ديگر نيز هر كدام بكاري مشغولند وديگر چندان سربارمادر وپدر خود نيستند مريم كارش باين خلاصه شده است كه رختخوابشان را بيندازد غذايشان را تهيه كند همين وبس وديگر مثل گذشته مجبور نيست  دائما موظب رفتار وگفتار انها باشد .

از اينها گذشته شوهرش از او مسن تر است و روابط جنسي انان ديگر نقش جذاب و  چنداني در زندگيشان ندارد مريم زن باهوش سالمي است روح وجسمش ديگر مثل گذشته سرگرمي هاي مفيد ورضايت بخشي ندارند ودر نتيجه چون نيروي جسم وروح وي بسمت فعاليتها ي مفيد هدايت نمي شود اين است كه مفر ديگري كه قبلا يعني در كودكي بدان دست يافته بود پيدا كرده وان دلهره است فعاليت رواني ما وقتي كه مفر راضي كننده اي برايش وجود ندارد بطرف فعاليت هاي ديگري كه قبلا بدان آشنا بوده است متمايل مي گردد هر چند كه اين فعاليت براي روح وجسم فرد مضر باشد .چنانكه مي دانيم دلواپسي واضطراب نمونه ايست از فعاليت هاي مضر بالا كه در حقيقت گاه موجب بروز بيماري هاي جدي خطرناكي مي شود اما مهم اينست كه چيزي در روحتان هست كه از اضطراب ونگراني خوشش مي آيد وحتي از آن لذت مي برد آلفرد هيچكاك كه اين همه فيلمهاي دلهره اور توليد كرده ودر مصاحبه راديويي اخير خود گفته است كه مردم بيك اندازه ترس ودلهره احتياج دارند راست است دلهره براي انكه مطبوع باشد نبايد از حد بگذرد يعني مدت دلهره نبايد زياد طولاني باشد خوب پس براي اينكه از شر دلهره نجات يابيد بايد فعاليتهاي مفيدي را جانشين آن كنيد وليكن از طرف ديگر چيزي در شما هست كه از كار و كوشش همتنطوري كه گفتم خوشش نمي ايد مراد ما از كار وكوشش هماناد ست زدن بيك تجربه تازه است وحال انكه همه ما از دست زدن به تجربه بايد بما تحميل كنند بايد ذوق حادثه جوئي وكشف تجارب تازه را در خود پرورش دهيم همانطوري كه به غصه خوردن ونگراني عادت كرده ايم بايد خود را به كشف تجارب جديد عادت دهيم حالا سفارش هائي بشما مي كنم تا بمدد ان حالات نگراني واضطراب خود را با يك قسم فعاليت مطبوع معاوضه كنيد .

چاره چیست؟

نخست آنكه -بايد جاي افكار منفي را در ذهن خود به افكار مثبت بدهيد بايد مرتبا در خاطر مجسم كنيد كه در دنيائي زندگي مي كنيد كه در اصل خوب وشايسته است قبول كنيد كه بايد بسبب نعمت هائي كه بشما ارزاني شده است شاكر ومننون باشيد بمن اعتراض نكنيد كه اين يك راه حل كلي است بلكه يك لحظه فكر كنيد ببينيد بسبب چه چيزهائي بايد شكر گزار باشيد فعلا به آن طرف قضيه كه ناراحتي هاي شما كدامست فكر نكنيد وباور كنيد كه اشياءواشخاص دور وبرتان براي اينست كه موجب شادي وروح شما بشوند حالا در گوشه اي بنشينيد وآن نوع زندگي را مجسم كنيد كه براساس  اصول مزبور براي خود مهيا ساخته ايد هر شب بوقت خواب اين نكته را با خود تكرار كنيد كه هر وقت كه نگراني ودلهره به سراغتان امد بيدرنگ تصوير خوش بالا را در ذهن خود مجسم كنيد كه مردم با شما دوست هستند وبسبب نعمتهائي كه بشما ارزاني شده است بايد شاكر باشيد مريم سرانجام بدين نتيجه رسيد كه دوتا مريم وجود دارد مريمي كه غضه خور ودلواپس است مريمي كه جسور ودلير است هر وقت كه مي ديد حالاست كه بار ديگر دچار دلواپسي ودلهره شود جستي مي زند وبا خود مي گفت (ها حالا رفتم توي جلد مريمي كه دلير وخوش بين است شما هم بد نيست به اين بازي اقدام كنيد اگر برايتان امكان دارد ومي توانيد مثل مريم مدتي اداي هنر پيشگان را در بياوريد شما هنر پيشه اي هستيد كه كه دلواپس ونگران است وبا مشكلات عديده اي روبرو است وليكن هنر پيشه نبايد از زندگي خصوصي خود در صحنه چيزي حس كند زيرا هنر پيشه وظيفه اش اينست كه تماشاگران را راضي كند وبراي اينكه تماشاگران راضي شوند باسد اداي يك ادم خوش بين دلير وبا اعتماد بنفس را در آورد وباصطلاح غم وغصه هاي زندگي روزمره وشخصي خود را موقتا”هم كه شده فراموش كند بايد به تماشاگران نشان بدهد كه قادر است نقش يك آدم خوش بين را بازي كند

*شما هم مدتي هنر پيشه شويد چه عيبي دارد غم هاواضطرابتان را به روي خودتان نياوريد ودر برابر مردم نقش يك آدم شجاع را بازي كنيد از صدا ولبخند ولحن كلام واز طرز راه رفتن آدم هاي شجا ع تقليد كنيد .اگر مدتي به اين نحو عمل كنيد متوجه خواهيد شد كه ديگر آن آدم دلواپس ومضطرب پيشين نيستيدبالاخره عوض غذاي بد ونامطبوع اضطراب غذاي مطبوع ديگري به جسم وروح خود بدهيد يعني كاري براي خود تدارك ببينيد مردم نيز كاري در يك گروه باستانشناسي كه بدنبال كشف يك شهر باستاني بود براي خود پيدا كرد وهر روز به اميد اينكه بزودي اشيای عتيقه گرانبهايي از دل خاك بيرون خواهد اورد دقايق خوشي را مي گذراند دوستان زيادي براي خود در اين گروه پيدا كرد مي گوئيد كه هيچكدام از سفارش هاي بالا براي شما تازگي ندارد وخيلي ها به اين سفارش ها عمل كردند وسودي هم نجستند

 ولتر نويسنده فرانسوي در سال 1750كتابي به نام ساده دل نوشت قهرمانان اين كتاب در فصل اخر كتاب پس از ختم يك سلسله حوادث فاجعه اميز ودردناك بالاخره به صلح وآرامش مطبوعي رسيدند وتوانستند بقيه زندگي را به آرامي طي كنند وسر خوشبختي انان اين بود كه بالاخره به اين نتيجه رسيدند (بايد به گاو وگوسفند خودمان برسيم وزمين خودمان را شخم بزنيم )بنابراين همان طوري كه مريم بالاخره كشف كرد راه فرار از نگراني اينست كه سر خودتان را بكار خلاقي گرم بكنيد .چرا از همين فردا اگر باغي داريد به شخم زدن ان بپردازيد ويا اگر گاوي داريد به دوشيدن شير ان شروع بكنيد اگر اهل كارهاي فكري هستيد چرا تصميمي نمي گيريد از همين فردا يك كتاب خوب بخريد وانرا بخوانيد وچيزي ياد بگيريد بعقيده من چنانكه بارها در ضمن جوابهاي مشكل گشا نوشتم بهترين راه رفع مشكلاتي كه از نوع نگراني ودلهره اينست كه قلم برداريد ئداستان بنويسيد تا هم ذهن نويسندگي خود را پرورش دهيد وهم اينكه شر حالات دلهره اور را از سر خود وا كنيد اما قدم مهم اينست كه اقدام كنيد كاري كنيد چيزي بوجود آوريد تا نگراني دست از شما بر دارد .